۱۳۹۴ آذر ۷, شنبه



هدف کلیسا چیست؟         
اعمال رسولان 2 :42 را می توان عبارتی دانست برای بیان هدف کلیسا:"در تعلیم رسولان و مشارکت ایشان و شکستن نان و دعاها مواظبت می نمودند." بر اساس این آیه، هدف/ فعالیتهای کلیسا باید 1) تعلیم اصول کتاب مقدس، 2) تامین محلی برای مشارکت ایمانداران، 3) انجام عشاء ربانی، و 4) دعا باشد.
کلیسا باید اصول کتاب مقدس را تعلیم بدهد تا ما بتوانیم در ایمانمان ریشه کنیم. افسسیان 4 : 14 به ما می گوید، "تا بعد از این اطفال متموج و رانده شده از باد هر تعلیم نباشیم از دغل بازی مردمان در حیله اندیشی برای مکرهای گمراهی." کلیسا باید محلی باشد برای مشارکت، جایی که مسیحیان به همدیگر تعهد دارند و همدیگر را احترام می کنند (رومیان 12 : 10)، همدیگر را راهنمایی می کنند (رومیان 15: 14)، مهربان و دلسوز یکدیگر هستند (افسسیان 4 : 32)، همدیگر را تشویق می کنند (1 تسالونیکیان 5: 11)، و از همه مهمتر، یکدیگر را دوست دارند (1 یوحنا 3 : 11).
کلیسا باید جایی باشد که ایمانداران عشاء ربانی را دریافت کنند، مرگ و ریختن خون او را بجای ما بیاد بیاورند (1 قرنتیان 11 : 23-26). مفهوم "شکستن نان" (اعمال 2 : 42) ایدة با هم غذا خوردن را هم می دهد. این مثال دیگریست از تشویق به مشارکت. و بالاخره هدف کلیسا بر اساس اعمال رسولان 2 : 42 دعاست. کلیسا جایی است که دعا را تشویق می کند، دعا کردن را تعلیم می دهد، و دعا کردن مرتبا انجام می شود. فیلیپیان 4 : 6-7 ما را تشویق می کند، "برای هیچ چیز اندیشه مکنید بلکه در هر چیز با صلوه و دعا با شکرگزاری مسئولات خود را به خدا عرض کنید. و سلامتی خدا که فوق از تمامی عقل است دلها و ذهنهای شما را در مسیح نگاه خواهد داشت."
وظیفة دیگری که به کلیسا داده شده است، بشارت دادن به خبر خوش نجات از طریق عیسی مسیح است (متی 28 : 18-20، اعمال رسولان 1 : 8). کلیسا خوانده شده است تا در رساندن خبر خوش از طریق کلام و اعمال وفادار باشد. کلیسا باید در جامعه یک " فانوس دریایی" باشد، که خداوند و نجات دهندة ما عیسی مسیح را نشان بدهد. کلیسا هم انجیل را انتشار می دهد و هم اعضا را آماده می کند که خبر خوش را به مردم برسانند (1 پطرس 3 : 15).
هدف نهایی کلیسا در کتاب یعقوب 1 : 27 بیان شده است "پرستش صاف و بیعیب نزد خدا و پدر این است که یتیمان و بیوه زنان را در معصیت ایشان تفقد کنند و خود را از آلایش دنیا نگاه دارند." کلیسا برای خدمت به نیازمندان است. این فقط شامل رسانیدن خبر خوش نجات نیست، بلکه تامین احتیاجات جسمانی لازم و مناسب نیز هست (غذا، لباس، خانه). کلیسا همچنین برای مسلح کردن ایمانداران در مسیح با سلاح هایی است که لازم دارند تا بر گناه تسلط بیابند و از آلودگی دنیا آزاد شوند. این بوسیلة تعالیم کتاب مقدسی و مشارکت مسیحیان انجام می شود.
بنابراین، هدف کلیسا چیست؟ پولس رسول تصویری به ایمانداران قرنتس می دهد. کلیسا دستهای خدا، دهان، و پاهای خدا در این دنیاست- یعنی بدن مسیح (1 قرنتیان 12 : 12-27). ما باید کارهایی را انجام دهیم که اگر عیسی مسیح اینجا در جسم روی زمین بود انجام می داد. کلیسا باید "مسیحی" ، "شبیه مسیح"، و پیرو مسیح باشد.


۱۳۹۴ آذر ۵, پنجشنبه

                            پنج عادتی که رهبر پرستش باید داشته باشد



Pst-wor01

                 پنج عادتی که ذهبر پرستش باید داشته باشد

نوشته: دیوید سنت استیون
ترجمه: پیروز فربد
وقتی موضوع آماده شدن برای جلسات پرستشی روز یکشنبه در میان است ما یک رویه تکراری را دنبال می‌کنیم. سرودهایمان را انتخاب میکنیم، سازهای مختلف را آماده میکنیم، نوازندگان و سرایندگان را هماهنگ میکنیم و تمرینی هم ترتیب میدهیم. ولی برای آمادگی خیلی بیشتر از اینها لازم است.
میدانستید راه‌هایی وجود دارد که از نفوذ خود هر هفته به طرز عمیقتری استفاده کنید؟ میدانم که همه ما خیلی مشغول هستیم. ولی هیچ کس نمی‌خواهد در یک برنامه تکرای، بی روح و بی مغز گرفتار بماند. این نوشتار برای این است که روحی تازه در کالبد ریتم هر هفته ما بدمد.
دو هفته پیش من پرستش را رهبری نکردم. به جای آن، افتخار این را داشتم که شاهد رهبری پرستش توسط چند تن از داوطلبان باشم. در آن لحظه، متوجه شدم که آنچه در پرستش اتفاق میافتد، خیلی بزرگتر از من است. من آن جلو و در میانهٔ صحنه نبودم. پرستش را رهبری نمیکردم. من دیگران را تعلیم و یاری میدادم که این کار را بکنند. لحظه‌ای لذتبخش است وقتی متوجه می‌شوی فقط نانی و نامی برای خود نمی‌سازی بلکه دیگران را بنا میکنی.
روال معمول، و برنامه‌های هفتگی ما هم باید این کار را انجام دهد: کمک به ما برای بنای پادشاهی خدا در کلیسای محلی خودمان.
پنج عادتی که از طرف رهبران پرستش بیشتر مورد کم توجهی قرار میگیرد
من این را «لیست آماده شدن آخر هفته» نام گذاشته‌ام. کارهای دیگری هم هستند که انجام میدهم، اما این چند مورد برای من نقش یادآوری دارند تا نگاهم را از آنچه مهمترین است، بر ندارم.
اجازه بدهید اول پادشاهی خدا را با هم بجوییم.
۱. دعا کن که خدا به میان بیاید
یکی از کمبودها در جلسات معمول ما انتظار و اشتیاق به حضور و حرکت خدا بین ماست. ما به داشتن سرودها، موعظه و اداب دینی راضی و قانع می‌شویم. دلهای ما دچار بی حوصله‌گی و ملالت شده و این ملالت را با چیزی غیر از ملاقاتی رو در رو با مسیح پر می‌کنیم.
آیا این احتمال وجود دارد که استانداردهای ما برای انجام کار حرفهای (که چیز خوبی است) به نوعی باعث شده‌اند که از چیزهای مهمتر غافل شویم؟ اجازه بدهید آن حس اشتیاق و انتظاری را بازیابیم که یادآور این حقیقت است که در حضور خدا همه چیز امکان دارد. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر این چنین با اشتیاق در انتظار مسیح باشید؟ اگر تمام کلیسا چنین انتظار بکشند چه خواهد شد؟ این موضوع چگونه میتواند پرستش جمعی ما را دگرگون سازد؟
۲. برای کلیسا دعا کن
آیا سرودهایی انتخابی شما متاثر از دعاهایتان برای اعضای کلیساست؟ چرا که نباید در خلاء انتخاب سرود کنید. نباید به این توجه کنید که الان کدام سرود خیلی پرطرفدار است. به نیازهای مردم آگاه باشید. به حرف دل آنها گوش کنید. از خدا بخواهید به شما نشان دهد که در روز یکشنبه درباره چه نیازهایی بگویید یا بخوانید. این را به صورت یک عادت دربیاورید. دعا کنید: «خداوندا به من نه فقط برای سرودها بلکه برای مردم دلسوزی عطا فرما. چشم‌های بسته را برای دیدن شکوه مسیح باز کن. یک انسان گم گشته دیگر را این هفته از تاریکی به نور منتقل کن.» این دعاها را داشته باشید و شاهد تغییر در روش رهبری پرستش خود باشید.
۳. یک نفر دیگر را شاگرد بساز
وقتش رسیده که فقط به فکر انجام امور نباشید. از میل به اینکه فقط «ادای وظیفه» کرده باشید خود را برهانید. هر یکشنبه، هر جلسه، هر تمرینی یک فرصت برای شاگرد ساختن یک نفر است تا آنچه را میدانید به او انتقال دهید. این اصل تغییرات اساسی در خدمات روز یکشنبه من به وجود آورده است.
مسئله تنها این نیست که خدا از ما استفاده کند. بلکه دیگران نیز باید توسط خدا به کار گرفته شوند. مسئله فقط انجام خدمت نیست بلکه تجهیز دیگران برای کار خدمت. مسئله فقط این نیست که داوودی پرستش را رهبری کنید، بلکه دیگرانی را برانگیزد که همان کار او را انجام دهند و چه بسا بهتر.
همه ما دوست داریم بدانیم که به وجود ما نیاز هست. ما میخواهیم غیرقابل جایگزین باشیم، و وقتی نیستیم جای خالی ما حس شود و به خاطر آنچه انجام میدهیم مورد محبت واقع شویم. ولی حقیقت اینجاست: شما نباید به این خاطر که کس دیگری نمیتواند کار شما را در کلیسا انجام دهد غیرقابل جایگزین باشید. شما به خاطر این باید غیرقابل جایگزین شدن باشید که افراد زیادی را تجهیز میکنید که کار شما را انجام دهند. آین آنجایی است که شما در واقع بیشترین ارزش را خواهید داشت.
۴. با حضور خدا انس بگیر
یکی از بزرگترین ترسهای من این است که به حضور خدا داخل شوم و صدای او را بشنوم که میگوید: «از من دور شو … زیرا هرگز تو را نشناختم». میدانم کمی زیادی دراماتیک است، ولی من نمیخواهم سرودهای روز یکشنبه تنها ارتباط من با آسمان باشد. من نمیخواهم روح‌القدس بگوید: «تو دیگه کی هستی؟ معلوم هست کجایی؟»
دعا کن:«خداوندا، مرا یاری ده تا ملاقات‌هایم با تو به صورت یک روال دائمی، تکرارشونده و طبیعی دربیایند.»
قویترین رهبری پرستش از رابطه‌ای دائمی با مسیح سرچشمه میگیرد. برای اینکه یک رهبر پرستش عالی بود، نیازی نداری که بهترین باشی و همه چیز بدانی. باید تشنه باشی. این تشنگی ناشی از چشم دوختنی دائمی بر مسیح است. هر چه بیشتر بنگری، بیشتر از حضور او لذت برده ولی همزمان مشتاقتر میشوی.
۵. ارتباط برقرار کن
مدتی پیش متوجه شدم که آخر هفته‌ها می‌ایند و می‌روند بدوین اینکه با کسی صحبت کرده باشم. مردم مرا از آنجا می‌شناختند که به عنوان رهبر پرستش روی صحنه جلو چشم بودم، ولی پایین صحنه ارتباطم در حد صفر بود. می‌دانستم که این وضعیت باید تغییر پیدا کند. بدون ارتباط برقرار کردن با مردم، من فقط ادای وظیفه میکردم.
بنابراین برای خودم هدف تعیین کردم که هر یکشنبه حداقل با یک فرد تازه ارتباط شخصی برقرار کنم. نمی‌خواهم فقط با کسانی که می‌شناسم مشغول صحبت شوم و خوش باشم، بلکه می‌خواهم یک مهمان را با آنچه خدا انجام می‌دهد مرتبط کنم. شاید بتوانم آنها را در خدمت پرستش به کار ببرم؛ شاید در خدمتی دیگر. شاید آنها را به شناخت مسیح راهنمایی کنم. شاید فقط گوشی شنوا و رویی خوش نشان دهم. ماهیت این ارتباط هر چه باشد اما، اصالت خدمت من روی صحنه، تاثیرش را از شخصیت من پایین صحنه میگیرد. راک استار نباش! از خودت دست بکش و با مردم ارتباط برقرار کن.

۱۳۹۴ آبان ۲۶, سه‌شنبه

                                       رمز شکر گذاری                                                  



شکرگزاری اجرای مراسم مذهبی نیست . رعایت سنت قبلیه ای و عرف اجتماعی و تقلید و تکرار عادتهای نیاکان مان هم نیست شکر گزاری یک انتخاب شخصی برای یک نگاه خاص و رضایتبخش به شرایط زندگی ست . جلیل سپهر
رمــز شـکر گزاری چیست؟
عیسی مسیح در برابر پنج هزار شکم گرسنه شکر گزاری می کند، ولی شاگردانش نمی توانند. عیسی مسیح در شام آخر نان را به دست می گیرد و شکرگزاری می کند، ولی شاگردان نمی توانند. عیسی مسیح در برابر قبر ایلعازر مرده شکر گزاری می کند، ولی خواهران ایلعازر نمی توانند.
مشکل آنها چیست که نمی توانند در مشکلات مثل مسیح شکرگزاری کنند؟ آنها چیزی را که مسیح می تواند ببینید را نمی توانند ببینند. زیرا شکر گزاری انگیزه و دلیل می خواهد نه احساس به هیجان آمده و تقلید از عمل دیگران و تحت تاثیر فضای یک جلسه قرار گرفتن .
شاگردان پنج هزار شکم گرسنه می بینند، عیسی مسیح دوازده سبد نان و ماهی بعد از سیر شدن پنج هزار شکم گرسنه را می بیند.
شاگردان در شام آخر آخرین شام قبل از مرگ را می بینند، عیسی قبر شکافته شده در صبح قیام از مردگان را می بیند.
خواهران ایلعازر برادر مرده خود را می بینند، عیسی ایلعازر زنده شده ای که چند لحظه دیگر در حال راه رفتن است را می بیند.
رمـز شکر گزاری همین است: هرگاه بتوانیم در بدی ها، نیکویی ها، در تمام شدن ها، آغار شدن ها، در تاریکی ها نور و در طوفانها آرامش را ببینیم آنگاه شکرگزاری ساده و خالص و بدون تمنای بهشت و ترس از جهنم خواهد شد و همچون نهـری جوشـان بدون نیاز به تحریک و تهییج شدن از درونمان سرازیر می گردد . کلید دیدن چیزهای غیر ممکن ایمان به خدای انجام دهنده کار های غیر ممکن است . همواره با دلیل و انگیزه شکرگزاری کنید تا شکرگزاری تان تقلید دیگران و تکرار مراسم نباشد .
جلیل سپهر

۱۳۹۴ آبان ۲۴, یکشنبه

                                             خدایی که جویای پرستندگان است

مالکوم استیِر

 


موضوع اصلی این شماره کلمه مطلبی است که در سراسر کلام خدا یافت می‌‌شود، یعنی اهمیت پرستش. کلام خدا می‌‌فرماید: «بیائید تا پرستش و سجده کنیم و در پیشگاه آفریننده خویش، خداوند، زانو زنیم» (مزمور ۹۵‏:‏۶). حال در این راستا چند سؤال پیش می‌‌آید از آن جمله: چه شرایطی برای پرستش وجود دارد؟ در کدام مکان باید خدا را پرستش کنیم و چه کسانی می‌‌توانند در این پرستش شرکت کنند؟ آیا زمان مخصوصی برای پرستش وجود دارد و هدف از این پرستش چیست؟
بهتر است اجازه دهیم که خداوند عیسای مسیح به این سؤالات جواب دهد. یکی از نتایج صحبت عیسای مسیح با زن سامری در انجیل یوحنا فصل ۴ این بود که زن سامری به هنگام مطرح شدن وضعیت خانواده‌‌اش، در اثر خجالت موضوع بحث را عوض کند. اما جای خوشحالی است که این زن موضوع بحث را عوض کرد، چون این کار فرصتی به مسیح داد تا در باره پرستش به ما تعلیم دهد. می‌‌خواهیم در این مقاله، این قسمت کوتاه را از انجیل یوحنا ۴‏:‏۲۰‏-‏‏‏‏۲۵ مورد بررسی قرار دهیم و پنج اصل در رابطه با پرستش در این قسمت کوتاه پیدا کنیم.
 

۱-‏‏‏مکان پرستش (آیات ۲۰ الی ۲۱)

«... زمانی فرا خواهد رسید که پدر را نه در این کوه پرستش خواهید کرد و نه در اورشلیم». خدا را شکر که برای پرستش، دیگر به مکانی مشخص نیاز نیست. البته در آن زمان، مکان معینی وجود داشت و حرف این زن درست بود، چون سامری‌‌ها بر روی کوه جرزیم و یهودیان در اورشلیم در معبد عبادت می‌‌کردند. همچنین در عهدعتیق می‌‌خوانیم که خدا ابتدا در یک خیمه ساکن می‌‌شد. چرا؟ چون نقشه خدا فقط این نبود که قوم خود را از بندگی مصر نجات دهد بلکه می‌‌خواست شخصاً در میان قوم خود ساکن شود. پس دستور داد که یک عبادتگاه بسازند: «آنها باید مکانی مقدس برایم بسازند تا در میان ایشان ساکن شوم» (خروج ۲۵‏:‏۸). مکان پرستش در آن زمان محلی موقت و قابل حمل بود که بعداً در زمان سلیمان به یک جای ثابت یعنی معبد تبدیل شد. ولی چرا احتیاج به یک مکان بود؟ ما می‌‌دانیم که خدا در همه جا حضور دارد و ما نمی‌‌توانیم حضور خدا را به یک مکان مشخص محدود کنیم. حتی استیفان گفت: «خدای متعال در خانه‌‌های ساخته شده به‌‌دست ساکن نمی‌‌شود» و از کتاب اشعیا نقل قول می‌‌کند وقتی «خداوند می‌‌فرماید آسمان تخت پادشاهی من است و زمین کرسی زیر پایم! چه خانه‌‌ای برای من بنا می‌‌کنید، و مکان آرمیدنم کجاست؟ مگر دست من این همه را نساخته است؟» (اعمال ۷‏:‏۴۸‏-‏‏‏‏۵۰ و اشعیا ۶۶‏:‏۱‏-‏‏‏‏۲). حتی سلیمان وقتی داشت معبد را به خداوند تقدیم می‌‌کرد در دعا می‌‌فرماید: «اما آیا به راستی خدا با انسان در روی زمین خواهد زیست؟ آسمان و حتی بالاترین آسمان‌‌ها گنجایش تو را ندارد تا چه رسد به خانه‌‌ای که من برایت ساخته‌‌ام» (دوم تواریخ ۶‏:‏۱۸). پس چرا لازم بود که این مکان را بسازند؟ خداوند به این سؤال جواب داده می‌‌فرماید: «این مکان را برای خود برگزیدم تا خانه قربانی‌‌ها شود» (دوم تواریخ ۷‏:‏۱۲).
در آن زمان برای تقرب به حضور خدا و پرستش حقیقی، قربانی لازم بود. اما چرا؟ نتیجه گناه، مرگ و جدایی از خداست. هر ایمانداری در آن زمان با ایمان به وعده‌‌های خدا قربانی می‌‌گذرانید و به این وسیله گوسفند به عوض گناهان او فدا می‌‌شد. وقتی شخصی قربانی می‌‌کرد دست راست خود را بر سر گوسفند می‌‌گذاشت و گناهان خود را در حضور خدا اقرار می‌‌کرد. آنگاه گوسفند ذبح می‌‌شد و این امر نشانه‌‌ای بود از اینکه نتیجه گناه مرگ است. گوسفندی که گناه نداشت به جای شخص گناهکار کشته می‌‌شد و خونی که از آن حیوان می‌‌ریخت علامت این بود که حیات گوسفند به جای شخص گناهکار فدا شده، گناه او پاک گشته و رابطه‌‌اش با خدا تجدید شده است. به همین دلیل کلام خدا می‌‌فرماید: «بدون ریختن خون آمرزش گناهان وجود ندارد» (عبرانیان ۹‏:‏۲۲). با این حال، چون انجام این قربانی‌‌ها برای مدت چندین قرن لازم بود، معلوم می‌‌شود که علاج کاملی فراهم نمی‌‌ساخت. این قربانی‌‌ها تنها نشانه‌‌ای بودند از قربانی کاملی که در آینده می‌‌بایست گناه را برای همیشه نابود سازد. حال مسیح با آمدن به این جهان همین مراسم را تمام و تکمیل کرد. مسیح در جلوی معبد گفت: «این معبد را ویران کنید و من سه روزه آن را باز بر پا خواهم داشت». در جواب، یهودیان گفتند: «بنای این معبد ۴۶ سال به طول انجامیده است و حال تو می‌‌خواهی سه روزه آن را برپا کنی؟ ولی معبدی که او از آن سخن می‌‌گفت پیکر خودش بود» (یوحنا ۲‏:‏۱۹‏-‏‏‏‏۲۱). به قول مسیح «بدانید که شخص بزرگتر از معبد در اینجاست» (متی ۱۲‏:‏۶). حالا این عبادتگاه شامل دو قسمت بود و فقط کاهن اعظم اجازه داشت وارد آن قسمت داخلی یعنی قدس‌‌الاقداس بشود و آن هم فقط سالی یکبار و همیشه نیز خون به همراه داشت (عبرانیان ۹‏:‏۱‏-‏‏‏‏۷). بین این دو قسمت پرده‌‌ای زخیم وجود داشت. باز هم خدا را شکر که وقتی مسیح بر روی صلیب آن قربانی کامل شد «در آن لحظه پرده اندرون مقدس معبد از بالا تا به پایین دو پاره شد» (متی ۲۷‏:‏۲۱). اما این به چه معنی است؟ جواب این سؤال واضح است: پرستش دیگر به یک مکان مشخص محدود نیست. به‌‌واسطۀ راهی که مسیح برای ما گشود ما می‌‌توانیم هر جا که هستیم خدا را بپرستیم (عبرانیان ۹‏:‏۱۱‏-‏‏‏‏۱۲، ۲۴‏-‏‏‏‏۲۶ و ۱۰‏:‏۱۹‏-‏‏‏‏۲۰). خدا الان به‌‌وسیله روحش در قلب‌‌های ما ساکن می‌‌شود. «آیا نمی‌‌دانید که بدن شما معبد روح‌‌القدس است که در شماست و آن را از خدا یافته‌‌اید و دیگر از آن خود نیستید؟» (اول قرنتیان ۶‏:‏۱۹) ما ایمانداران همگی خانه خدا را تشکیل می‌‌دهیم و ما «معبد خدای زنده‌‌ایم» (دوم قرنتیان ۶‏:‏۱۶). «آیا تشخیص نمی‌‌دهید که معبد خدائید و روح خدا در شما ساکن است؟» (اول قرنتیان ۳‏:‏۱۶). به همین دلیل پولس می‌‌فرماید: «در مسیح تمامی این بنا به هم می‌‌پیوندد و به‌‌صورت معبدی مقدس در خداوند بر پا می‌‌شود و در او شما نیز با هم بنا می‌‌شوید تا به‌‌صورت مسکنی در آئید که خدا به‌‌واسطه روحش در او ساکن است» (افسسیان ۲‏:‏۲۱‏-‏‏‏‏۲۲).
 

۲-‏‏‏هدف پرستش (آیات ۲۳ و ۲۴)

طبق این آیات می‌‌توان گفت که هدف پرستش، خدای پدر است. من فکر نمی‌‌کنم برکتی بزرگتر از این وجود داشته باشد که بتوانیم او را پدر خطاب کنیم. ما در وهله اول، پدر را برای آنچه که هست می‌‌پرستیم. کلام خدا تعلیم می‌‌دهد که او پدر قدوس، پدر عادل، پدر جلال، پدر نورها، پدر رحمت‌‌ها، پدر همه و پدر خداوند ما عیسای مسیح می‌‌باشد. در وهله دوم، پدر را برای آنچه که برای ما انجام داده، می‌‌پرستیم. او ما را محبت کرده، پسر خود را در راه ما فدا کرده، ما را در مسیح برگزیده، به‌‌وسیلۀ فیضش ما را نجات داده، ما را برکت داده، ما را فرزندان خود گردانیده و راه را باز کرده تا بتوانیم او را بشناسیم. پس پرستش پاسخ ماست به آنچه که پدر دربارۀ خودش به ما نشان داده و در زندگی انجام داده است.
 

۳-‏‏‏ماهیت پرستش (آیات ۲۳ و ۲۴)

ما چطور باید خداوند را بپرستیم؟ مسیح می‌‌فرماید: «خدا روح است و پرستندگانش باید او را در روح و راستی بپرستند». اولین نکته این است که خدا را باید با روح پرستش کنیم. یعنی فقط آنهایی که روحاً با خدا رابطه و تماس دارند، می‌‌توانند او را پرستش کنند. طبق شرایط عهدعتیق، فقط فرزندان هارون یعنی طایفه لاوی اجازه داشتند از طرف مردم برای خدا قربانی بگذرانند. اولاد لاوی نسل به نسل به مقام کهانت می‌‌رسیدند. پس کهانت ارثی بود و می‌‌توان گفت که شرطش تولد جسمانی بود. اما اکنون از لحاظ عهدجدید نیز باز می‌‌توان گفت که فقط کاهنان حق دارند پرستش کنند، با این تفاوت که کلام خدا تعلیم می‌‌دهد که همۀ ایمانداران کاهنان هستند و از طریق تولد روحانی و نه جسمانی وارد این مقام می‌‌شوند (اول پطرس ۲‏:‏‏۵ و ۹، مکاشفه ۱‏:‏۵‏-‏‏‏‏۶). پرستش روحانی است نه تشریفاتی و فقط از طریق روح‌‌القدسی که در ایمانداران کار می‌‌کند، می‌‌توانیم خدا را پرستش کنیم.
حال بر اساس این نکات مشاهده می‌‌کنیم که نقشۀ خدا عوض و باطل نشده است. چون خدا تغییرناپذیر است. کلام خدا واحد است و هیچ تناقضی بین عهدعتیق و عهدجدید وجود ندارد. هر چه ما در عهدعتیق می‌‌یابیم در عهدجدید نیز پیدا می‌‌کنیم یا به قول کتابی که ما به زبان فارسی داریم «خدا یکی، راه یکی»! اما تفاوت بین عهدعتیق و عهدجدید این است که مسیح همه مراسم عهدعتیق را تکمیل می‌‌کند.
گذراندن قربانی‌‌ ما را به مسیح می‌‌رساند
کاهنان اعظم ما را به مسیح می‌‌رسانند
خیمه اجتماع و معبد ما را به مسیح می‌‌رساند
کاهنان ما را به ایمانداران در مسیح می‌‌رسانند
در مورد مکان واقعاً می‌‌شود گفت که الان مسیح است چون کلیسا در حقیقت بدن مسیح است و همانطور که در یوحنا ۲‏:‏۱۹ مشاهده کردیم، معبدی که او از آن سخن می‌‌گفت پیکر خودش بود.
نکته دوم این است که ما باید با راستی خدا را پرستش کنیم یعنی با صمیمیت و صداقت و بدون ریاکاری. عیسای مسیح از مردم زمان خود ایراد می‌‌گرفت چون «این قوم با زبان خود به من احترام می‌‌گذارند اما دل‌‌های‌‌شان از من دور است. عبادت آنها بیهوده است» (متی ۱۵‏:‏۸‏-‏‏‏‏۹ و هم اشعیا ۲۹‏:‏۱۳). خدا قلوب ما را می‌‌شناسد. از آنجا که خدا نور است، می‌‌خواهد که ما هم در نور راه برویم. «بیایید با اخلاص قلبی و اطمینان کامل ایمان به حضور خدا نزدیک شویم، در حالی که دل‌‌های‌‌مان از هر احساس تقصیر زدوده و بدن‌‌های‌‌مان با آب پاک شسته شده است» (عبرانیان ۱۰‏:‏۲۲).
 

۴-‏‏‏زمان و وقت پرستش (آیه ۲۳)

مسیح می‌‌فرماید: «زمانی می‌‌رسد و هم اکنون فرا رسیده است ...» قبلاً وقت پرستش معین بود ولی الان دیگر معین نیست. حالا هر وقت و هر جا که هستیم می‌‌توانیم خدا را بپرستیم و دیگر روزهای مخصوص نداریم. البته از ابتدای کلیسا ایمانداران در صبحگاهان دور هم جمع می‌‌شدند (اعمال رسولان ۲‏:‏۴۶). ما می‌‌دانیم خواست خداوند این است که ما ایمانداران برای پرستش جمع شویم و معمولاً این جمع شدن، روزهای یکشنبه که روز خداوند و نخستین روز هفته است انجام می‌‌شود (اعمال رسولان ۲۰‏:‏۷). پس خدا را شکر برای این رابطه مستقیم پرستش که منحصر به یک جا یا یک وقت معین نیست.
 

۵-‏‏‏اهمیت پرستش (آیه ۲۳)

مسیح می‌‌فرماید: «پدر جویای ... پرستندگان است». خدا ما را آفرید تا با او شراکت و رفاقت داشته باشیم. به همین دلیل، پرستش در وهله اول به معنی خدمت، دعا و درخواست، یا بشارت نیست بلکه به معنی شکرگزاری، تمجید و ستایش است. «پس بیایید به‌‌واسطۀ عیسی قربانی سپاس را پیوسته به خدا تقدیم کنیم. این قربانی، همان ثمرۀ لب‌‌هایی است که به نام او معترفند» (عبرانیان ۱۳‏:‏۱۵). البته روشن است که پرستش واقعی فقط مستلزم شکرگزاری نیست بلکه مستلزم تسلیم کامل به خداست. همانطور که پولس می‌‌فرماید: «... در پرتو رحمت‌‌های خدا، از شما استدعا می‌‌کنم که بدن‌‌های خود را همچون قربانی زنده و مقدس و پسندیدۀ خدا، به او تقدیم کنید که عبادت معقول شما همین است» (رومیان ۱۲‏:‏۱). خدا را شکر کنیم که از طریق راه تازه و جدید که برای ما باز شده، می‌‌توانیم همان خدایی را که قابل پرستش است، ستایش کنیم و از او برای تمام برکاتش تشکر نماییم. خدا عطا فرماید که همۀ ما با روح و راستی او را پرستش کنیم.
 


  

۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه


داستاني واقعي که "حال" مرا خوب کرد ...
اگر حالتان خوب شد
به من هم بگویید
یک روز یک دختر کوچک کنار یک کلیسای محلی ایستاده بود
دخترک قبلا یکبار آن کلیسا را ترک کرده بود
چون به شدت شلوغ بود .
همان طورکه از جلوی کشیش رد می شد
با گریه گفت : " من میتونم به کانون شادی داخل کلیسا بیام ! "
کشیش با نگاه کردن به لباس های پاره ،
کهنه و کثیف او تقریباً توانست علت را حدس بزند و دست دخترک را گرفت و به داخل برد و جایی برای نشستن او در کلاس کانون شادی پیدا کرد
دخترک از اینکه برای او جا پیدا شده بود بی اندازه خوشحال بود
و شب موقع خواب به بچه هایی که جایی برای خواب نداشتند فکر می کرد .
دو سال بعد
آن دختر کوچولو در همان آپارتمان فقیرانه اجاره ای که داشتند ، بر اثر بيماري فوت کرد
والدین او با همان کشیش خوش قلب تماس گرفتند تا کار های کفن و دفن دخترک را انجام دهد .
در حالي که داشتند بدن کوچکش را جا به جا می کردند ، یک کیف پول قرمز چروکیده و رنگ و رو رفته پیدا کردند که به نظر می رسید دخترک آن را از آشغال های دور ریخته شده پیدا کرده باشد .
داخل کیف 57 سنت پول و یک کاغذ وجود داشت که روی ان با یک خط بچگانه قشنگ نوشته شده بود : " این پول برای کمک به کلیسای کوچکمان است برای اینکه کمی بزرگتر شود تا بچه های بیشتری بتوانند به کانون شادی بیایند . "
این پول تمام مبلغی بود که آن دختر توانسته بود در طول دو سال به عنوان هدیه ای پر از محبت برای کلیسا جمع کند .
وقتی که کشیش با چشم های پر از اشک نوشته را خواند ،
به سرعت سمت کلیسا رفت
و قصه فداکاری و از خود گذشتگی آن دختر را تعریف کرد .
او انگیزه افراد کلیسا را برانگیخت تا پول کافی فراهم کنند تا بتوانند کلیسا را بزرگتر بسازند .
اما داستان اینجا تمام نشد
یک روزنامه که از این داستان خبردار شد ، آن را چاپ کرد
بعد از آن یک دلال معاملات ملکی مطلب روزنامه را خواند و قطعه زمینی را به کلیسا پیشنهاد کرد که هزاران دلار ارزش داشت .
وقتی به آن مرد گفته شد که آنها توانایی خرید زمینی به آن مبلغ را ندارند ، او حاضر شد زمینش را به قیمت 57 سنت به کلیسا بفروشد .
اعضای کلیسا مبالغ بسیاری هدیه کردند و پولهای زیادی هم از دور و نزدیک به دست آنها می رسید .
در عرض پنج سال هدیه آن دختر کوچولو تبدیل به 250.000 دلار شد!
امروز اگر شما گذرتان به شهر فیلادلفیا بخورد
به کلیسای
Temple Baptist Church
که 3300 نفر ظرفیت دارد سری بزنید .
و همچنین از دانشگاه
Temple University
که تا به حال هزاران فارغ التحصیل داشته نیز دیدن کنید .
همچنین بیمارستان سامری نیکو
( Good Samaritan Hospital )
و مرکز " کانون شادی " که صد ها کودک زیبا در آن هستند را ببینید .
مرکز " کانون شادی " به این هدف ساخته شد که هیچ کودکی در آن حوالی روز های یکشنبه را خارج از آن محیط باقی نماند .
در یکی از اتاق های همین مرکز می توانید عکسی از صورت زیبا و شیرین آن دخترک ببینید که با 57 سنت پولش ، که با نهایت فداکاری جمع شده بود ، چنین تاریخ حیرت انگیزی را رقم زد . در کنار آن ، تصویری از آن کشیش مهربان ، دکتر راسل اچ. کان ول که نویسنده کتاب " گورستان الماس ها " است به چشم می خورد .
این یک داستان حقیقی بود که نشان می دهد كه اگر خداوند اراده كند قادر است که چه کار هایی را با هزينه اي اندك ولي پشتوانه اي بزرگ مانند "قلب مهربان آن كودك" به انجام برساند.
لطفا مراقب نيتهاي خود باشيد كه سرنوشتتان را رقم ميزنند.
"روزگارتان خوش"
اينست روزيكه كه خداوند ساخت در آن وجد و شادي خواهیم كرد. مزمور 118 : 24
.
معني روزیکه خدا ساخت اشاره به موقعیتی ست که خدا مهیا میکند و علت شادی نویسنده قبل از ورود به شرایط فوق اینست که ایمان دارد خدا همه چیز را نیکو ساخته است . پیدایش 1 : 31
.
وقتی میخواهیم ماشین بخریم اسم کمپانی آن خیلی برایمان مهم است چون اسم تولید کننده ماشین مورد نظرمان طی سالها ثابت کرده که میتوان به کیفیت و استحکام ماشین هایش اعتماد داشت . بهمین خاطر بمحضی که اسم ماشین را میشنویم قبل از دیدن به کیفیت آن اطمینان میکنیم و بخاطرش وجــد و شادی میکنیم.
.
چقدر بیشتر وقتی متوجه میشویم شرایطی را خدا بوجود میآورد دارای کیفیت و استحکام غیر قابل تردید است و میتوان حتی قبل از ورود به آن شـرایط به کیفیتش اعتماد کرد .
.
امثال سلیمان 18 : 10 میگوید : اسم خــدا قلعه حصار دار مستحکمی است که شخص عـادل میتواند در آن بدود و امنیت و اطمینان داشته باشد.
.
حقیقتا اگر اقتدار اسم شـفا بخش و نفس زنده کننده عیسی مسیح برایمان ثابت شده باشد ایمان آوردن و اعتماد کردن به او بینهایت ســاده است . جلیل سپهر
حسام مرتضوی

 


در این سری مقالات، در چهار شماره، به بررسی تاریخ کلیسای ایران می‌پردازیم. ممکن است اینگونه تصور کنیم که مسیحیت هیچگونه ارتباط تاریخی با ایران نداشته است ولی بررسی این مقالات موجب خواهد شد که به این ارتباط دیرینه بیشتر پی ببریم و مسیحیت را یک آیین کاملاً جدید و بیگانه برای ایرانیان ندانیم. در این شماره بیشتر به چگونگی آغاز مسیحیت در ایران می‌پردازیم و مروری بر عوامل مهم این حرکت مذهبی خواهیم داشت.

آغاز مسیحیت در ایران

اولین سؤال در رابطه با تاریخ مسیحیت در کلیسای ایران موضوع قدمت آن است. کلیسا در ایران از چه زمانی به‌طور جدی آغاز گشت؟ باید اذعان نمود که پاسخ به این سؤال چندان ساده نیست چرا که بیشتر اطلاعات در هاله‌ای از ابهام و تردید قرار دارد. گزارش‌هایی که از ورود مسیحیت به ایران در دست است بیشتر بر اساس روایات و احادیثی استوار است که نمی‌توان آن را مدارک موثقی در این خصوص دانست. عیسی مسیح در زمان فرهاد پنجم (فرهادک) که از پادشاهان سلسلۀ اشکانیان (پارت) بود به‌دنیا آمد و به‌هرحال باید شروع مسیحیت در ایران را به قدمت حکومت اشکانیان در ایران دانست. برای بررسی شروع کلیسا در ایران باید به این روایات به‌طور اجمالی اشاره نمود.
در کتاب اعمال رسولان باب دوم واقعۀ پنطیکاست و ریزش روح‌القدس توسط لوقا به‌رشتۀ تحریر درآمده است. چون این ایام خود عید پنطیکاست یا پنجاهه نام داشت موقعیت مناسبی برای گردهم‌آیی یهودیان زیادی بود که از سراسر نقاط جهان برای مراسم مذهبی به اورشلیم آمده بودند. در باب دوم از کتاب اعمال رسولان آیه ۹ از اقوامی به‌نام "پارتیان و مادیان و عیلامیان" نام برده شده است که به اقوامی که در ایران آن روز سکونت داشتند اشاره می‌کند. به احتمال زیاد این یهودیان در واقعۀ پنطیکاست به مسیح ایمان آوردند و در بازگشت به وطن خود در مورد مسیح بشارت داده‌اند.
لابور محقق فرانسوی معتقد است که چون کتاب اعمال رسولان در حدود سال ۷۰ میلادی نوشته شده نشان‌دهندۀ این است که مسیحیان ساکن در امپراطوری روم (مغرب زمین) در آن زمان قطعاً با جوامع مسیحی سرزمین‌های دوردست مشرق‌زمین آشنایی داشته‌اند. او نتیجه می‌گیرد که در سال‌های ۷۰ تا ۸۰ میلادی مسیحیت در بخش بین‌النهرین واقع در شرق امپراطوری روم که تحت سیطرۀ امپراطوری اشکانی بود، رواج داشته است.

کتاب اعمال توما

باید این نکته را نیز اشاره کنیم که این رسم در کلیساها متداول بوده که هر کلیسایی منشأ خود را به افراد مهم که در رأس آنان رسولان مسیح قرار داشتند منتسب کنند. این نکته باعث اقتدار و اعتبار کلیسا می‌شد. کلیسای ایران نیز از این قانون برکنار نمانده و سعی شده که شروع آن را به یکی از شاگردان مسیح به‌نام توما منسوب کنند که در راه خود به هندوستان از ایران نیز عبور کرده و کلیسا را به‌دست شاگردان خود سپرده است. یکی از قدیمی‌ترین روایات در تاریخ کلیسا این است که تومای رسول، انجیل را به هندوستان آورد. کتاب اعمال توما جزو کتب مجهول‌الاصل می‌باشد که به‌عنوان قدیمی‌ترین شرح یک روایت کلیسایی در آسیا، در ماورای مرزهای امپراطوری روم باقی مانده است.
این کتاب، توما را به‌عنوان رسول آسیا ترسیم می‌کند و توسعۀ کلیسا به شرق را به سفرهای بشارتی تومای رسول مرتبط می‌داند. اما این کتاب با تاریخ کلیسای ایران چه ارتباطی می‌تواند داشته باشد؟ در این کتاب شهر اِدِسا واقع در شمال بین‌النهرین مرکز فعالیت‌های بشارتی توما ذکر شده است. در برخی از اسناد هم مذکور است که کلیسای شهر سلوکیه تیسفون نیز به‌دست تومای رسول بنیاد شده است. طبق سنن و احادیث دیگر، توما پس از تأسیس این کلیساها به هندوستان رفت و مسیحیت را در آنجا رواج داد.
روایت دیگری از یکی از تاریخ‌نویسان معروف کلیسا به‌نام یوزبیوس نقل شده است که شخصی به‌نام آبگار پنجم که پادشاه ادسا بوده است نامه‌ای به عیسی ‌مسیح می‌نویسد و او را دعوت می‌کند که به شهر او برود. مسیح نیز قول می‌دهد که پس از صعودش به آسمان، یکی از شاگردانش را نزد او بفرستد. به همین دلیل تومای رسول یکی از شاگردان خود به‌نام ادای (تدی) را که یکی از هفتاد تن ذکر شده در لوقا ۱۰:۱ می‌باشد به دربار پادشاه می‌فرستد. در اثر خدمات ادای آبگار و بسیاری از اهالی ادسا به مسیحیت گرویده و بدین صورت مسیحیت در بخش غربی امپراطوری اشکانی رواج یافت و از آنجا به داخل فلات ایران و در میان اقوام آریایی نفوذ نمود. (با مراجعه به نقشه جغرافیایی در صفحۀ پیش بهتر می‌توانید این اتفاقات را دنبال کنید. در این نقشه امپراطوری اشکانی با نام امپراطوری پارت مشخص شده است که هر دو یکی است چون سلسله اشکانیان از پارتیان بوجود آمد که یکی از قوم‌های آریایی‌نژاد بود).
روایات دیگر حاکی از این است که ادای شخصاً یا به‌وسیلۀ شاگردانش آگای و ماری در شهر آربلا (اربیل) کلیسای نیرومندی بنا نهاد.
با بررسی‌هایی که در این زمینه به‌عمل آمده به این نتیجه می‌رسیم که تعیین تاریخ دقیق و چگونگی ورود مسیحیت به ایران امری است مشکل و تا حدودی غیرممکن. ولی در این ‌که از دورۀ حکومت اشکانیان در ایران یعنی در قرون اول و دوم مسیحیت به ایران رسیده است شکی نیست.
با مطالعۀ تاریخ ایران می‌توانیم چنین نتیجه‌گیری کنیم که در آن مقطع تاریخی موانع چندانی برای ورود مسیحیت به ایران وجود نداشته است. در زمان اشکانیان هیچ نشانه‌ای از فشارهای مذهبی گزارش نشده است. به‌نظر می‌آید که عدم تنگ‌نظری‌های دینی و آزادی مذهبی در سراسر امپراطوری رواج داشت و پادشاهان این سلسله برای ادارۀ امپراطوری عظیم خود سیاست مسامحه و تحمل را که امپراطوری هخامنشیان ابداع نمودند بر سرکوب و آزار و اذیت ترجیح می‌دادند. در آن زمان حکومت در ایران به‌صورت ملوک‌الطوایفی (پراکنده‌شاهی) اداره می‌شد؛ آسان‌گیری در عقاید، تا حدی لازمه هم‌زیستی در این نوع حکومت‌های ملوک‌الطوایفی بود.

گسترش مسیحیت در فلات ایران

آیا عواملی وجود دارد که در گسترش مسیحیت در شرق و بالاخص ایران تأثیر مثبتی داشته باشد؟ این اعتقاد دور از حقیقت نیست که عامل نه چندان مثبتی چون جفا نیز به شروع و توسعۀ مسیحیت در ایران کمک شایانی نموده است.
ایران در مجاورت امپراطوری روم قرار داشت و احتمال این هست که مسیحیانی که از آزار و اذیت رومیان فرار می‌کردند، به قسمت شرق امپراطوری که زیر سلطۀ حکومت ایران بود پناه می‌بردند.
بر پایۀ فرمان بزرگ مسیح مبنی بر بشارت انجیل، مسیحیان اولیه دارای غیرت بشارتی نیرومندی بودند که باعث می‌شد از هر موقعیتی برای اشاعه مسیحیت استفاده کنند. همچنان که جفای حکومت روم بر مسیحیان ساکن اورشلیم باعث شد که آنان از تجمع در این شهر خودداری نموده راهی مناطق دیگر گردند.
وجود جوامع یهودی از زمان اسارت بابل در بین‌النهرین، به گسترش مسیحیت در این نواحی کمک نموده است. در قرن اول هدف بشارت مسیحیان، یهودیان بودند. این یهودیان نیز در نقاط زیادی از جهان آن زمان پراکنده شده بودند. تاریخ گزارش می‌دهد که تعداد یهودیان پراکنده در مشرق‌زمین بیشتر از مغرب‌زمین بوده است.
زبان رایج در بین‌النهرین زبان سریانی/آرامی بود. این زبانی بود که رسولان و شاگردان مسیح با آن سخن می‌گفتند. نزدیکی زبان و فرهنگ هم عامل مهمی در گسترش پیام مسیحیت در این جوامع بوده است.
طبق روایات و نیز بر اساس یافته‌های تاریخی و باستان‌شناسی می‌توان با قاطعیت گفت که مسیحیت در دوره اشکانیان در کردستان، گیلان، ارمنستان، شمال افغانستان، سواحل خلیج فارس، آسیای مرکزی و در میان قبایل ترک و مغول در هندوستان و احتمالاً چین رواج یافته است.

متفکرین مسیحی

در کلیساهایی که در قلمرو اشکانیان به‌ظهور رسیدند چهره‌های برجسته‌ای نیز وجود داشته‌اند که خدمات زیادی به مسیحیت نمودند که از آن جمله می‌توان به شخصیت مهمی چون تاتیان اشاره نمود. او از شاگردان ژوستین شهید بود و پس از تحصیل الهیات به محلی نزدیک شهر آربل آمد و یک مدرسه الهیات را تأسیس و سرپرستی نمود.
از کارهای بسیار مهم تاتیان نگارش انجیلی بود که به دیاتسرون معروف است. تاتیان متوجه شده بود که کتاب‌های زیادی در رابطه با زندگی عیسی مسیح در آن زمان انتشار یافته است و لذا تصمیم گرفت انجیلی واحد بر اساس محتوای چهار انجیل تهیه نماید. این انجیل چون به زبان سریانی نوشته شده بود، همۀ مسیحیان بین‌النهرین می‌توانستند به‌راحتی از آن استفاده کنند. این کتاب در قرن سیزدهم میلادی به فارسی ترجمه شد و در نیمۀ دوم قرن بیستم نیز این ترجمۀ فارسی قدیمی به فارسی امروزی برگردانیده شد و به‌نام فروغ بی‌پایان منتشر گردید.
از افراد مهم دیگر در این دوره باید به شخصی چون باردیسان نیز اشاره کرد که تحصیلات زیادی داشت. باردیسان به‌سبب دانش و علاقه زیاد به مسیحیت به منصب شماسی منصوب گردید و از رهبران کلیسای اشکانی شد. از باردیسان کتابی به‌نام "گفت و گویی در باب سرنوشت" به‌جا مانده است که اثری الهیاتی است. عقاید الهیاتی او در عاقبت چون با عقاید فلسفی یونان و ستاره‌شناسی و عقاید زرتشتیان آمیخته بوده به‌نظر بسیار عجیب و غریب می‌آمد. گفته می‌شود که باردیسان به همین سبب از کلیسا اخراج و تعالیم او منحرف اعلام گردید.
از یافته‌های مهم در این دوره هم کتابی است به‌نام "مناجات سلیمان" که در سال ۱۹۰۹ کشف گردید که به زبان سریانی نوشته شده است. این سرودنامه به‌نظر محققین متعلق به اواخر قرن اول میلادی است و لذا می‌توان گفت که قدیمی‌ترین سرودنامه کلیسایی است که امروزه در دست داریم.

نتیجه‌گیری:

به‌عنوان نتیجه‌گیری می‌توان گفت که با اینکه بیشتر دانش ما بر اساس روایات و احادیث است، بدون شک در دو قرن اول میلادی مسیحیت در مناطق سریانی‌نشین امپراطوری اشکانی گسترش بسیار زیادی داشته است، اما از میزان گسترش آن در میان اقوام آریایی اطلاع دقیقی در دست نداریم. فقط می‌توانیم بگوییم که به‌علت ترکیب جمعیت، فرهنگ و سواد، عامل زبان و عقاید مذهبی و فلسفی و همچنین شرایط جغرافیایی، مسیحیت در میان اقوام آریایی‌نژاد همچون مناطق سریانی‌نشین رواج گسترده‌ای نداشته است. بیشترین اطلاعات موثق در مورد این مناطق به دورۀ پادشاهی ساسانیان مربوط است که در شماره آینده به بررسی آن می‌پردازیم.

 

منابع استفاده شده:

تاریخ مسیحیت در آسیا: ساموئل هیومافت

مسیحیت در ایران: سعید نفیسی

علل انحطاط مسیحیت در مشرق‌زمین: دهقانی تفتی

سرگذشت مسیحیت در ایران‌زمین: آرمان رشدی

مسیح و مسیحیت نزد ایرانیان: دهقانی تفتی

تاریخ کلیسای مسیح در ایران: زرین بهروش


۱۳۹۴ آبان ۱۶, شنبه


حسام مرتضوی

 


در مراسم تدفین یکی از بزرگان کلیسای جماعت ربانی ایران "برادر ست یقنظر" حضور داشتم و به دقت به شهادت‌هایی گوش می‌دادم که یکی پس از دیگری درباره ایشان گفته می‌شد و همه را به فکر می‌انداخت که چگونه او تا آخرین روزهای زندگی‌اش به ارتباط با عیسی که سال‌ها قبل شروع شده بود وفادار مانده بود. جوشش و حرارت روحانی تا روزهای آخر در این مرد خدا دیده می‌شد. عاشقی که عشقش همچنان نسبت به عیسی شعله‌ور بود و هیچ چیز آن را خاموش نمی‌کرد. غرق در افکارم بودم که ناگهان شخصی که در کنارم ایستاده بود با آهی عمیق گفت: «این مسیحیان اولیه را از دست می‌دهیم. این نسل مسیحیان واقعی بودند، از جنس دیگری که دیگر به سختی بتوان همچون آنها دید. مسیحیان نسل امروز ما مانند اینها خالص نیستند، با هر مشکل و وسوسه‌ای به این طرف و آن طرف می‌روند و ثمرات چندانی در زندگی‌شان نمی‌بینیم. هر وقت یکی از این قدیمی‌ها می‌روند آه از نهاد خود برمی‌کشم.» نمی‌خواهم در مورد مسیحیان نسل امروز قضاوتی کنم ولی آیا به رمز این مردان بزرگ اندیشیده‌ایم؟ شاید این دوست عزیز در مرگ بزرگ دیگری از این نسل قدیمی نیز باز آهی از نهاد برکشیده باشد.
در ماه گذشته نیز باخبر شدیم که کشیش “لئون هایراپطیان” نزد خداوند رفت. او نیز از همان ایماندارانی بود که همچنان عاشق مسیح ماند تا به‌سوی او پر کشید و به معشوقش پیوست. سال‌های جوانی برادر لئون مصادف با روزهای پرآشوب در صحنه‌های بین‌المللی بود. جهان در فاصله دو جنگ جهانی خانمانسوز قرار داشت و همچنین قوم ارامنه دو واقعه کشتارهای بی‌رحمانه را تجربه نموده بود. در چنین فضایی صحبت از فیض و بخشش بیهوده است. صحبت از مرگ، قتل‌عام و انتقام است. برادر لئون جوان در واکنش به دعوت پسرعمویش برادر ست به پیام انجیل رغبتی نشان نداد، دنیای او با انجیل مسیح همسو و موافق نبود، حق داشت چنین پاسخی دهد: «با ایشان به مخالفت برخاستم، چون خود را فردی غیور نسبت به باورهای دینی و قومی ارامنه می‌دانستم و مانند پولس هر نوع تحول و نوآوری را خیانت به قوم خودم تصور می‌کردم». در چنین فضای خشونت‌باری او چارۀ کار را در فعالیت‌های سیاسی و حزبی می‌دید و به عنوان فردی سیاسی علاقه زیادی به سرنوشت قوم ارمنی داشت. اما خدایی که شخصی را انتخاب می‌کند، در اوج فعالیت‌های سیاسی نیز به سراغش می‌رود و خود را بر او مکشوف می‌سازد.
نقطه‌های عطف زندگی برادر لئون در ملاقات‌های خدا با او انجام می‌شد. زمانی که با مطالعۀ کتاب مکاشفه به دنبال نبوت‌هایی در مورد آینده بود مسیح در خواب بر او ظاهر شد و گفت: «همه اینها آغاز درد زایمان است». همین تماسِ معجزه‌آسا باعث شد که به یاد صحبت‌های برادر ست بیفتد و توبه کند و قلب خود را به مسیح بسپارد. اما او پس از این تماس نیز دست از کارهای حزبی نکشید و همچنان مشغول فعالیت بود. تا اینکه یک روز در حالی که با خواندن کلام خدا به خواب رفته بود باز خداوند بر او ظاهر گشت و از او سؤال نمود: «کجا می‌روی؟ در جستجوی چه چیز هستی؟ خواهان عدالتی؟ آن را در این جهان پیدا نخواهی کرد. دنیا اسیر گناه و بی‌عدالتی است. این راهی که تو می‌روی راهِ تو نیست». پس از این ملاقات بود که از همه مسئولیت‌های حزبی استعفا داد و به برادر ست ملحق شد. احساس می‌کرد که دیگر افکار دنیوی برایش جذابیت قبلی را ندارد و اشتیاق شدید دیگری در دلش شعله‌ور شده و آن اشتیاقِ پیروی از عیسای مسیح بود.
چه رمزی است که این مردان را در مسیح چنین برجسته و پرتأثیر می‌سازد؟ برای پاسخ به این سؤال نباید جای دوری رفت. نگاهی اجمالی به زندگی این اشخاص به ما نشان می‌دهد که آنان آنچه را که از خداوند شنیدند اطاعت نمودند و به ندای دعوت الاهی اعتماد کردند. مسیح در انجیل یوحنا فرمود: «آن که احکام مرا دارد و از آنها پیروی می‌کند، اوست که مرا دوست دارد» (یوحنا ۱۴:‏‏‏۲۱). عشق و دوستی آنان نسبت به خداوند در اطاعت‌شان به او متجلّی می‌شد و آنان می‌د‌انستند که بی‌اطاعتی ثمره‌ای جز شکست و دور شدن از خداوند برای‌شان به ارمغان نخواهد آورد.
در کلام خدا بارها به نمونه‌های مثبت اطاعت برخورد می‌کنیم که نویسندگان نتایج این اطاعت و اعتماد را نیز به‌عنوان برکت الاهی به نگارش درآورده‌اند. همچنین نمونه‌های بی‌اطاعتی و عدم اعتماد به خداوند را نیز همراه با نتایج غم‌انگیز آن می‌بینیم. در این شماره مجله به موضوع “اطاعت” نگاهی انداخته‌ایم. شخصیت روت زن غیراسرائیلی در عهدعتیق و در دوران تاریک داوران نمونه روشنی است از اطاعت و اعتماد به خدای اسرائیل که روت را به مقام والایی در شجره‌نامه مسیح می‌رساند. مقاله “اطاعت و شکایت” هم به تقابل این دو می‌پردازد و ما را از غرغر و همهمه بازمی‌دارد تا بتوانیم در آرامی و با خوشی از خدا و همدیگر اطاعت کنیم. مقالۀ “چه خواهد شد؟” از نگرانی و دلهره فردا می‌نویسد که باز پاسخ به آن، اطاعت و اعتماد به خداوندی است که در هر شرایطی از ما همان تسلیم و اطاعت را مطالبه می‌کند. باشد که از نمونه‌های مثبت اطاعت درس‌های روحانی بگیریم و از نمونه‌های منفی درس عبرت تا راه نامطیعان را سرمشق خود قرار ندهیم بلکه اطاعت‌کنندگان تا بتوانیم برای مسیحیت ایرانی ایمانداری پرثمر باشیم.