۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

                        آیا فرمان زندگیمان در دستان خداوند است                       






خسته کننده ترین تجربه اکثر خانمها رانندگی کردن در کنار شوهرشان است البته برعکس آن هم کم نیست شاید شما هم تجربه کرده باشید.
.
با هرترمزی که میگیرید همسرتان هم پایش را به کف ماشین فشارمیدهند . وقتی فرمان را میچرخانید ناخودآگاه شانه هایش را بهمان طرف میچرخاند . دائما سرعت مجاز را تذکر میدهد . دائما دستش بالاست و جلو را نشان میدهد و میگوید مواظب باش . دائما میگوید چرا به ماشین بغلی نزدیک شدی ؟ چرا اینطوری ترمز گرفتی؟
اگر به قیافه مبارکش نگاه کنید درحال سکته کردن است و اینقدربا هول و هراس فرمانهای ریز و درشت میدهد که پاک گیج شده اعتماد بنفس تان را از دست میدهید و خودتان را مانند کودکی میبینید که پشت فرمان هواپیمای ایر باس نشسته و نمیداند چی به چی هست . خیلی درد آور و خسته کننده است نه ؟
.
این دقیقا کاریست که اکثر افرادیکه که ادعا میکنند فرمان زندگی را بخدا سپرده اند هر روزه بسر خـدا میآورند . دائما به او فرمان های ریز و درشت میدهند . او را راهنمایی میکنند . وظیفه خدای خوب بودن را به او گوشزد میکنند . و دائما دستشان دراز است و میگویند خداوندا مواظب جلویی باش یه نگاهی به عقب بنداز تند تر برو دست نگهدار . . .
.
دراین وقت خدا از زندگی ما بیرون رفته و ما را بحال خودمان وا میگذارد و میگوید بر در قلبت ایستاده میکوبم وقتی تصمیم گرفتی فرمان زندگی را بمن بسپاری به نزد تو خواهم آمد .
.
بهتر است اگر به متعال بودن خدا اعتمادی نداریم زندگی مان را به او نسپاریم ولی اگر میسپاریم آرام باشیم به او اعتماد کنیم و بگذاریم با طرز و روش خودش حرکت کند و نه با احساسات ما . او زندگی و چگونه موفق شدن در آنرا خوب میداند چون او آفریده است . طریق خود را به خداوند بسپار و بر وی توکل کن مزمور 37 : 5
.
و اما شما در چنین موقعیتهایی برای اینکه انرژی تان را ازدست ندهید و اعصابتان تمام روز بهم نریزد ماشین را کنار بزنید و کلید را در دستهای همسر فداکارتان بگذارید و با لبخند بگویید : بفرمایید شما امروز ما را با رانندگی تان مستفیض بفرمایید. جلیل سپهر

آیا نجات فقط بوسیلۀ ایمان است؟ یا بوسیله ایمان و عمل؟





 
شاید این مقوله یکی از مهمترین سؤالات الاهیات مسیحی باشد. همین پرسش باعث ایجاد نهضت اصلاحات وجدایی میان کلیساهای پروتستان و کاتولیک شد. این سئوال مبنای تفاوت کلیدی میان مسیحیت کتاب مقدسی و سایر فرقههای مسیحی است. آیا نجات فقط بوسیلۀ ایمان است یا اینکه اعمال را نیز شامل میشود؟ آیا من فقط با ایمان به مسیح نجات یافتهام یا اینکه بوسیلۀ ایمان به مسیح و (اضافه بر آن) به کمک انجام بعضی ازاعمال خاص؟

سئوال راجع به نجات فقط بوسیلۀ ایمان و یا نجات بوسیلۀ ایمان و اعمال اغلب بوسیلۀ کسانی مطرح میشود که برایشان سخت است که میان قسمتهای مختلف کتاب مقدس ارتباط و هماهنگی ایجاد کنند. رومیان 3: 28؛ 5: 1 و غلاطیان 3: 24 را با یعقوب 2: 24 مقایسه کنید. عدّهای بعد از چنین مقایسهای تفاوت را میان دیدگاه پولس (نجات بوسیله ایمان تنها) و یعقوب (نجات بوسیله ایمان و عمل) میدانند. واقعیت این است که پولس و یعقوب هیج تعارضی با یکدیگر ندارند. تنها اختلافی که شاید به عقیدۀ برخی میتواند وجود داشته باشد؛ پیرامون رابطۀ ایمان و عمل است. پولس به شکلی کاملاً جزمی اعلام میدارد که انسان فقط با ایمان عادل شمرده میشود (افسسیان 2: 8 -9) در حالی که یعقوب واضحاً تعلیم میدهد که نجات بوسیلۀ ایمان وعمل است. این مسئلۀ مُبرهَن میتواند با بررسی دقیق سخنان یعقوب پاسخ داده شود. یعقوب درواقع هر گونه اعتقادی را که مبنی بر ایمان بدون عمل باشد نفی میکند (یعقوب 2: 20–26). یعقوب نمیگوید که عادل شمرده شدگی بوسیلۀ ایمان و اعمال است بلکه میگوید که اگر کسی واقعاً عادل شمرده شده است، بطور قطع تغییرات و اعمال نیکویی را درحیات خود خواهد داشت. اگر شخصی ادعای ایمان کند اما هیچ عمل نیکویی در زندگی او یافت نشود، آنگاه یقیناً او هیچ ایمان واقعی در مسیح عیسی نداشته است (یعقوب 2: 14، 17 ، 20 ، 26).

پولس نیز در نوشتههای خود همین مورد را خاطر نشان میسازد. ایمانداران باید در زندگی خود میوههای نیکوئی را داشته باشند که در غلاطیان 5: 22–23 ذکر شدهاند. درست بعد از اینکه پولس در افسسیان 2: 8-9 اعلام میدارد که ما محض فیض نجات یافتهایم و نه از اعمال ، در افسسیان 2: 10 مدعی میشود که آفریده شدهایم برای کارهای نیکوئی که خدا از قبل مهیا نمود. پولس نیز از یک زندگی تغییر یافته همان انتظارات یعقوب را دارد. "پس اگر کسی در مسیح باشد خلقت تازهای است، چیزهای کهنه در گذشت اینک همه چیز تازه شده است" ( دوم قرنتیان 5: 17). تعلیم پولس و یعقوب در مورد نجات هیچ تضادی با یکدیگر ندارد. بلکه آنها یک منظور را با نگرشهای مختلفی بیان میکنند. پولس خیلی ساده ، بر عادل شمرده شدگی فقط با ایمان تأکید میکند در حالی که یعقوب بر این حقیقت تأکید دارد که ایمان در مسیح باید به اعمال نیکو منتهی شود.

۱۳۹۴ تیر ۶, شنبه


worship-otnt-history

موسیقی پرستشی از نگاه کتابمقدس و سیر تحول تاریخی آن

تحقیق و گردآوری: موسی رسائی
کتابمقدس تا چه حد مروج استفاده از ساز و آواز در پرستش جمعی بوده است؟ آیا موسیقی در طول چند قرن و به مرور زمان خود را بر پرستش مسیحیان تحمیل کرده است؟ چرا در قرون اول میلادی، نقش موسیقی در عبادت مسیحیان بسیار کم رنگ است و علل تحولی که امروزه شاهد آن هستیم و یا دلایل متغیر بودن رویکرد کلیسا به موسیقی در عبادت و پرستش چه بوده است؟
برای پاسخ دادن به این سوالها ابتدا باید نگاه کتابمقدس در این رابطه را کاوش کرد و سپس باید تاثیر تحولات تاریخی و خرده فرهنگها بر رویکرد قوم خدا در مورد موسیقی پرستشی را مورد بررسی قرار داد تا به پاسخی جامع و کامل دست یافت.
۱-نگاه کتابمقدس به موسیقی پرستشی
از آنجا که آیه ها و نشانه ها در کتابمقدس در رابطه با موسیقی پرستشی بسیار زیاد است و در حوصله و مقصود این مقاله نمیگنجید تنها به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
در کتاب حزقیال فصل ۲۸ آیه ۱۳ خدا به عنوان سازنده و صانع دفها و یا نای هایی از جنس طلا پیش از خلقت معرفی شده است. یعنی خداوند پیش از خلقت و برای فرشتگان آلات موسیقی ساخته بود، آنهم برای منظوری الهی. درکتاب ایوب باب ۳۸ آیه ۶ و ۷ میگوید در هنگام آفرینش، ستارگان صبح با هم میخواندند و فرشتگان فریاد شادی سر میدادند! از این آیات میتوان چنین برداشت کرد که نه تنها خداوند مشکلی با موسیقی و آلات موسیقی ندارد بلکه نقش و اهمیت آن در آسمان و پیش از خلقت مشهود است.
در تجربیاتی که انبیای کتابمقدس در رابطه شخصی با خدا داشته اند میتوانیم ببینیم که آنها پرستشهای خود را از خداوند الهام میگرفتند. به طور مثال داوود نبی در مزمور۳:۴۰ میگوید: «خداوند، سرود تازه در دهانم گذارد». یعنی در حقیقت با الهام الهی نوشته شده و خود خداوند را بخشنده سرودهای تازه معرفی می کند.
خدای کتابمقدس گاه برای اینکه قوم پیغامی الهی را به خاطر بسپارند و در آینده فراموش نکنند به آنها فرمان می دهد که این نبوت را بصورت سرود در آورند و درست خواندن آن را بیاموزند تا آنها این آهنگ یا موسیقی نبوتی را به خاطر بسپارند. (تثنیه ۱۹:۳۱) نکته اینجاست که خداوند از قدرت و تاثیرگذاری موسیقی به عنوان وسیله و ابزاری برای تثبیت کلام خوداستفاده می کند.
مغنیان و یا سرایندگان و نوازندگان، جایگاه ویژه ای در بین قوم خدا داشتند و دائما در حال خدمت بودند و در جشنهای عظیم و عیدها مینواختند و میسراییدند. “مغنیان از روسای خاندان آبای لاویان بودند، در حجره ها سکونت داشتند و از انجام هرکار دیگر فارغ و روز و شب به کار خود مشغول بودند.” یعنی آنقدر موسیقی پرستشی حائز اهمیت بود که عده ای تمام وقت مشغول آموختن و تمرین بودند. ( اول تواریخ۳۳:۹) داوود پادشاه عده ای از نوازندگان و سرایندگان را تحت تعلیم و اطاعت خود داشت که آساف، هیمان و یدوتون از سرکردگان آنها بودند این سه نفر ۲۴ فرزند داشتند که در حقیقت رئیس یا سرپرست ۲۴ دسته از نوازندگان خانه خدا بودند. (اول تواریخ ۲۵) در آن زمان تعداد نوازندگانانی که خداوند را می پرستیدند ۴۰۰۰ نفر بود! (اول تواریخ ۵:۲۳)
آیات بسیاری در کتاب مقدس وجود دارد که نشان می دهد قوم خدا به هنگام انجام مراسم مذهبی از مغنیان و حتی گاه از ارکستر بزرگ برای پرستش استفاده می کردند. (به عنوان مثال رجوع کنید به اول سموئیل ۵:۱۰ ، اول تواریخ ۱۵:۱۵ـ۲۹ ، دوم تواریخ ۲۵:۲۹ـ۳۰)
نکته جالب توجه اینکه در بین مغنیان ، نوازندگان و سرایندگان زن (مغنیات) نیز وجود داشته است. (نحمیا ۷:۶۷، عزرا ۶۵:۲ و دوم سموئیل۳۱:۱۹ـ۳۵ ) گاه این زنان رقص کنان در حضور خداوند او را پرستش می کردند. به عنوان مثال هنگامی که قوم اسرائیل از مصر بیرون آمدند و از دست فرعون نجات یافتند، در آن روز سرودی تازه سرائیدند و مریم خواهر هارون به همراه همه زنان، دف به دست و رقص کنان خداوند را می پرستیدند. ( خروج باب۲ )
کتاب مزامیر ، که طولانیترین کتاب کتابمقدس است ، مجموعه ای از ۱۵۰ سرود پرستشی می باشد.
در عهد جدید مشاهده می کنیم که عیسای مسیح با شاگردان سرودهای پرستشی میخواند. (متی ۳۰:۲۶، مرقس ۱۴:۲۶) در آیاتی جماعت ایمانداران به سرود خوانی تشویق و امر شدهاند “با مزامیر، سرودها و نغمههایی که از روح است با یکدیگر گفتگو کنید و از صمیم دل برای خداوند بسرایید و ترنم نمایید”. (افسس ۱۹:۵، کولسیان ۱۶:۳، یعقوب ۱۳:۵) کتاب مکاشفه نیز به پرستش عظیم و پر شکوهی اشاره میکند که در آسمان همواره جریان دارد. (مکاشفه ۸:۵ ، ۲:۱۴ و ۲:۱۵)
با توجه به آیات کتابمقدس که بخشی از آنها را ذکر و مورد بررسی قرار دادیم، خدای کتابمقدس به پرستش همراه با موسیقی امر میکند. موسیقی پرستشی، پیش از آفرینش انسان و جهان، و بعد از پایان آن کماکان حضور دارد و هیچگاه در کتابمقدس، سخن از حذف یا مخالفت با آن نبوده و همواره موسیقی پرستشی از اجزاء بدیهی و جدا نشدنی در برگزاری مراسم و جلسات پرستشی قوم خدا بوده است.
۲-عوامل تاثیرگزار برنقش موسیقی پرستشی در عبادت های قوم یهود (در شش قرن پیش از میلاد)
موسیقی پرستشی در کلیسای اولیه و در قرن اول میلادی قابل قیاس با موسیقی پرستشی باشکوه گذشته نبود. جای هیچ شک و شبهه ای نیست که کلیساهای اولیه از سرودهای پرستشی در جلسات و عبادت ها استفاده می کردند. اما موسیقی پرستشی بر پایه آواز متمرکز بود و آنهم تنها با استفاده از صدای آقایان بدون ساز.
پرسش قابل توجه این است که چه اتفاقی رخ داد که سبب شد تا پرستش باشکوه و همراه با ارکستر بزرگ در عهد عتیق، تا به این حد در قرن اول تقلیل یابد. محققین حدس میزنند که پرستش قوم در عهد عتیق “چیزی دست کم از موسیقی چند صدایی امروزه نداشته” است. دلایل چنین تحولی در شش قرن پیش از میلاد نهفته است:
پس از تخریب معبد توسط نبوکد نصر و تبعید یهودیان به بابل، و در فقدان معبد و مکانی برای اجتماع قوم خدا و پرستش، کنایس ایجاد شد. کنیسه مکانی بود که قوم خدا در آن جمع میشدند، به کلام خدا گوش میدادند، آموزه های الهی را میآموختند و او را عبادت می کردند. پس از بازگشت از تبعید در سال ۵۳۹ قبل از میلاد و بازسازی معبد، این شکل زندگی و عبادت در کنیسه ها ادامه یافت و به عنوان بخش طبیعی از زندگی مذهبی یهودیان ماندگار شده و حتی رونق نیز گرفت. در کتابمقدس اشارات بسیاری به رفتن عیسی به کنیسه ها برای بشارت پادشاهی خدا دیده میشود. ( متی ۲۳:۴ ، ۹:۱۲ ، ۵۴:۱۳ و…)
روند برگزاری جلسات در کنیسه ها در آن زمان به قرار زیر بود: خواندن کتابمقدس، تشریح کلام و آموزش آن، خواندن مزامیر به صورت آهنگین و بعد قرائت دعا (دعاهای نوشته شده از قبل).
فرق بزرگ و چشمگیری در روند عبادت و برگزاری مراسم، پیش از تبعید و پس از آن وجود دارد: پیش از تبعید و تخریب معبد تمرکز بر قربانی، عبادت طولانی و پرستش به همراه موسیقی (آوازی و سازی) بود. اما پس از تبعید و در کنیسه ها، تمرکز بر پرستش عمومی نیست، بلکه بر آموزش و تامل بر شریعت الهی، مثل خواندن کلام خدا، تشریح آن، دعایی نماز گونه و خواندن آهنگین مزامیر. سه نوع سرایش یا مناجات در کنیسه ها مرسوم بوده است:
الف) سرایش مزامیر (که در حقیقت سرودهای پرستشی آنها بود)
ب) سرایش کتابمقدس
ج) سرایش دعاهای از پیش نوشته شده
در رابطه با سبک و گونه آوازیکه در عبادت استفاده میشد، شواهد دقیقی در دست نیست. اما گویا واجد فرم موسیقایی ساده وخاصی بوده و تمرکز بیشتری بر کلام داشته تا موزیک. محققین این سبک را که در که کلمات به صورت آهنگین خوانده میشود چانت (chant) نام گذارده اند.
چه اتفاقی رخ داد که ناگهان موسیقی (ساز و آواز) کمرنگ شد. دلایل چنین تحولی کاملا مشخص نیست اما محققین چند احتمال میدهند:
۱ـ قرار گرفتن قوم یهود در معرض فرهنگ بابلی در دوران تبعید و تاثیر پذیرفتن از آن، عامل توسعه نیافتن موسیقی در عبادت قوم یهود بوده است. اگر چه پس از بازگشت از تبعید و بنای مجدد معبد، موسیقی پرستشی رونقی دوباره گرفت و به شباهت گذشته درآمد اما این دوران خیلی دوام نیافت و مجددا به همان سکوت و رکود دوران تبعید بازگشت.
۲ـ از شواهد موجود به نظر میرسد که بازگشت از تبعید با نفوذ رابی های یهودی همراه بوده و از ۲۰۰ قبل از میلاد گویا کنیسه ها تحت نفوذ و سلطه فریسیان بوده و آنها تاکید بسیار زیادی بر تدریس شریعت الهی داشته اند. رابیهای یهودی یک زندگی با تقوا و درست مذهبی را در آموختن و کسب دانش بیشتر از کتابمقدس میدانستند. این نگرش ممکن است تاثیر بسیار زیادی بر کمرنگ شدن نقش موسیقی در عبادت داشته است.
۳ـ چون کار در روز سبت ممنوع بود ، و برای اینکه نوازندگان مجبور به تعمیر و یا حمل نقل آنها نشوند و این اعمال کار محسوب میشده ، موسیقی کم رنگ شده بوده
۴ـ برای یهودیان کار کردن در روز سبت ممنوع است. از طرفی، نوازندگان گاه مجبور به تعمیر و یا حمل و نقل سازها در این روز بودند که به نوعی کار محسوب میشد. چنین رویکردی ممکن است به کم رنگ شدن موسیقی انجامیده باشد.
۵ـ آثار رنج تبعید و تخریب معبد هنوز بر اذهان یهودیان مانده بود. شاید آیاتی همچون یوشع ۱:۹ “ای اسرائیل مثل قوم ها شادی و وجد منما زیرا از خدای خود زنا نمودی و در همه خرمنها اجرت را دوست داشتی” باعث میشد تصور کنند که همراهی موسیقی و ساز و آواز، عملی خلاف این آیه است و مایل بودند که سایه رنجشان به این زودی از یادها نرود.
۶ـ رابی ها بیشتر از نگرانی برای شریعت و پاک دینی، نگران بی بندو باری جنسی و اخلاقی بودند. آنها تصور میکردند شنیده شدن صدای زنان باعث بی شرمی و بی نزاکتی است. اینکه مردان آواز بخوانند و زنان پاسخ بگویند برایشان مثل این بود که کاه و آتش را نزدیک هم قرار دهیم. ولی این ترس بیش از آنکه باعث بی بند و باری جنسی شود باعث جدایی زنان از مردان و در نهایت تنها و مجرد ماندن آواز در کنیسه شد و آواز در انحصار مردان ماند.
۳- موسیقی پرستشی در قرن اول
از آنجا که مسیحیان اولیه نیز خود یهودی بودند خدمتشان را در همین کنیسه ها شروع کردند و تقریبا با همان الگوی کنیسه جلسات عبادی را برگزار می کردند. تا اینکه یهودیان، فشار را بر مسیحیان یهودی افزودند . آنها را ازکنیسه ها رانده و مجبور به برگزاری مراسم در خانه ها، یا هر جای دیگری به غیر از کنیسه ها نمودند. پس از مسیحی شدن غیر یهودیان، آنهابرگزاری مراسم به شیوه و فرم کنیسه (عدم همراهی ساز وآواز زنان) را الزامی ندیدند. پافشاری یهودیان مسیحی بر بعضی شریعتها و آنچه مرسوم شده بود (مثل ختنه ،حلال و حرام و…) دیگر از حساسیت برخوردار نبود. بنابراین پرستش در کلیسای جدید به مرور زمان مستقل شده، فرم تازه ای به خود گرفت و حتی از موسیقی یونانی نیز تاثیر پذیرفت. این روند تا به امروز ادامه پیدا کرده و نقش موسیقی در پرستش کلیسایی جان تازه ای گرفته است، تا آنجا که شکوه و جلال موسیقی پرستشی را از دوره رنسانس در غرب (۱۴۰۰ میلادی به بعد) همچون زمان داوود نبی شاهد هستیم.
نتیجه گیری:
۱ـ در حقیقت حدود یک هزاره (۶۰۰ ق.م تا ۴۰۰ میلادی)، موسیقی پرستشی دستخوش تغییر و تحولات بسیار جدی بوده و خطر بزرگی را پشت سر گذاشته است. نقش موسیقی پرستشی در تمام آن ایام هرچند کمرنگ شده اما هرگز محو نگشته بلکه سایه موسیقی پرستشی در عبادت ها همواره دیده میشود. این حقیقت نشانگر آن است که کلیسا هیچ گاه بر سر اصل و ذات موسیقی، ابهامی نداشته بلکه بر نحوه بکار گیری آن در پرستش.
۲ـ برای فهم نگاه خدای کتابمقدس به هر مقوله ای، خود کتابمقدس تنها معیار محک است، نه اعمال و یا ایدئو لوژی های قوم خدا در طول تاریخ. همانطور که شرح آن رفت، نقش موسیقی در پرستش دستخوش نگرش اشتباه رابی های یهودی شده بود.
۳ـ غیر تخصصی، سطحی و حاشیه ای دانستن پرستش و خدمت پرستش، نگرشی است که در دوران حاضر دامنگیر کلیسای ایران شده است. این نگرش با نگاه خدای کتابمقدس به این مقوله مغایر است. موسیقی از نگاه خدای کتابمقدس یک مقوله خوب نیست بلکه بسیار مهم و حائز اهمیت. خدای کتابمقدس نه تنها با موسیقی هیچ مشکلی ندارد بلکه کلام خدا میگوید او خالق آلات موسیقی و سرودهای پرستشی، حتی پیش از خلقت است. در عهد عتیق بهترین نوازنده ها را انتخاب می کردند، آموزش میدادند و بعد خداوند مسح میکرد تا بهترین پرستش را به او تقدیم کنند. در برگزاری مراسم جدی و بزرگ مثل اعیاد مذهبی و گذراندن قربانی، موسیقی مهمترین قسمت این مراسم بوده است؛ چنانکه ارکستر بزرگ و باشکوهی مراسم راهمراهی میکرد. در جنگها موسیقی پرستشی حضور داشته و ارکستر پیشاپیش لشکر حرکت میکرد. برای خدمت پرستش عده ای انتخاب شده بودند که تمام وقت، کاری جز آموختن و آموزش دادن موسیقی، تمرین و آماده شدن برای پرستش نداشتند.
با توجه به اهمیت پرستش از نگاه خدا و نقش مهم موسیقی در پرستش در کتابمقدس باید مراقب تصورات اشتباهی بود که گاهی شنیده میشود. به عنوان نمونه این جمله: ” مهم نیست چگونه ساز مینوازی و یا با چه صدایی و چگونه میپرستی، بلکه مهم دل و یا نیت توست که مقبول خدا میگردد.” شاید این جمله در خلوت و رابطه شخصی ما با خدا درست باشد اما این جمله به بسیاری این اجازه را می دهد که کم ارزشترین قطعات موسیقی را در جلسات کلیسایی به عنوان پرستش به خدا تقدیم کنند وگاه با گستاخی و جسارت غیرقابل باوری آنها را ضبط و به خورد کلیسا دهند، غافل از اینکه با این کار خداوند را تحقیر میکنیم و کوچک جلوه میدهیم. اگر خداوند دارای ارزش است باید آثار ارزشمندی را به او تقدیم کرد. آشتی با خدا و صمیمیت با او در مفهوم فیض نباید این اجازه را به ما بدهد که کم ارزش ترین ها را به او تقدیم کنیم مگر اینکه تعریفی غیر از این برای صمیمیت داشته باشیم.
۴ـ قسمت اعظم و مهمی از جلسات کلیسایی ما را پرستش تشکیل می دهد. بنابراین به همان نسبت باید به تربیت رهبران پرستش و افراد دارای تخصص و تبحر در این زمینه اهمیت داد .


منابع:
Catholic Encyclopedia, “Congregational Singing”, (www.newadvent.org/cathen.)
Collins, Ken, “Worship, Prayer, and Liturgy”, (www.kencollins.com/glossary/liturgy.htm)
Edersheim, Alfred, Sketches of Jewish Social Life, (Chapters 16-17). (www.piney.com/chap17.html)
Elwell, Walter A. (ed), Baker’s Evangelical Dictionary of Biblical Theology ,Articles on “Synagogue” by Joseph L. Trafton and “Worship” by Andrew E. Hill, Grand Rapids: Baker Books, 1996.
Gantt, Samuel et al. Jewish Liturgics; Early Christian Liturgics, (www.liturgica.com)
Justin Martyr, The First Apology of Justin, (http://bible.crosswalk.com/History/AD/EarlyChurchFathers)
Orr, James, (ed), The International Standard Bible Encyclopedia, Articles on “Synagogue” and “Worship”). Grand Rapids: Eerdmans, 1939.
Sadie, Stanley, (ed) The Grove Concise Dictionary of Music, London: Macmillan Press Ltd. (Musical Forms: Plainchant. (http://w3.rz-berlin.mpg.de/cmp/g_plainchant.html).
Schaff, Philip, History of the Christian Church (Volume 1; Chapter 9: “Worship in the Apostolic Age”, Grand Rapids: Eerdmans, 1910.
Sherrane, Robert, Music History 102: a Guide to Western Composers and their Music, New York: The Juillard School, 1997.

۱۳۹۴ تیر ۴, پنجشنبه


یک مسیحی کیست؟




 
کلمۀ "مسیحی" در دائرةالمعارف "وبستر" اینچنین تعریف شده است: "شخصی که به مسیح بودن عیسی، و یا به مذهبی که بر تعالیم مسیح پایه گذاری شده است، اقرار کند." برای درک معنای یک شخص مسیحی، شاید تعریف وبستر کمک خوبی باشد، ولی در مقایسه با آنچه کتابمقدس در این رابطه ارائه می دهد، تعریف کاملی نیست.

کلمۀ "مسیحی" فقط سه مرتبه در عهد جدید بکار برده شده است (اعمال 26:11 ؛ اعمال 28:26 ؛ اول پطرس 16:4). پیروان مسیح (برای اولین بار در شهر انطاکیه) "مسیحی" خوانده شدند (اعمال 26:11) زیرا رفتار، اعمال، و گفتار آنها شبیه مسیح بود. البته، بی ایمانان انطاکیه از این اسم جهت تمسخر و تحقیر پیروان مسیح استفاده می کردند. معنی تحت اللفظی این اسم "تعلق داشتن به حزب مسیح" و یا "پیروی از مسیح" است که مشابه تعریفی است که در دائرةالمعارف وبستر می خوانیم.

متأسفانه، به مرور زمان، ارزش و مفهوم کلمۀ مسیحی به گونه ای عوض شده است که دیگر اشاره به یک شاگرد که در مسیح حیات تازه ای یافته باشد نمی کند؛ بلکه امروزه، "مسیحی" اغلب به شخصی اطلاق می شود که مذهبی است و یا معیارهای اخلاقی بلند مرتبه ای را پیروی می کند. بسیاری از مردم، بدون اینکه به عیسی مسیح ایمان واقعی داشته باشند، خود را مسیحی می نامند. و تنها دلیل آنان برای مسیحی بودنشان این است که به کلیسا می روند و یا خود را متعّلق به یک قوم مسیحی می شمارند. اما نکتۀ مهم این است که رفتن به کلیسا، خدمت کردن و رفع احتیاجات مستمندان، و یا تلاش برای اینکه به یک انسان خوب تبدیل شویم، ما را مسیحی نمی کند. روزی مبشّری در موعظه اش گفت: "همانطور که وارد شدن به گاراژباعث نمی شود که ما به اتومبیل تبدیل شویم، وارد کلیسا شدن نیز کسی را مسیحی نمی کند." عضو بودن در یک کلیسا، شرکت مرتب در جلسات کلیسائی، و یا وقف دارائی برای پیشبرد خدمت کلیسا ـ هیچ کدام نمی تواند شما را مسیحی کند.

کتابمقدس تعلیم می دهد که اعمال خوب ما، ما را مقبول خدا نمی سازند. در تیطس 5:3 می خوانیم: "نه به سبب اعمالی که ما به عدالت کرده بودیم، بلکه محض رحمت خود ما را نجات داد به غسل توّلد تازه و تازگی که از روح القدس است." بنابراین، "مسیحی" شخصی است که از خدا دوباره متولد شده است (یوحنا 3:3 ؛ یوحنا 7:3 ؛ اول پطرس 23:1) و ایمان و اعتماد خود را بر عیسی مسیح نهاده است. افسسیان 8:2 به ما می گوید: "زیرا که محض فیض نجات یافته اید بوسیلۀ ایمان. و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست." مسیحی واقعی کسی است که از گناهان خود توبه کرده، و ایمان خود را تنها بر عیسی مسیح نهاده است. ایمان مسیحی بر خود مسیح بنا می شود، نه بر مذهبی بودن و نه بر پیروی از امر و نهی های مذهبی.

مسیحی واقعی کسی است که اعتماد خود را بر شخص عیسی مسیح نهاده و به این حقیقت ایمان دارد که مسیح بر روی صلیب مُرد تا جریمۀ گناهان او را پرداخت نماید و پس از سه روز از مُردگان برخاست تا پیروزی خود را بر مرگ ثابت نماید، و به همۀ آنانی که به او ایمان آورند حیات جاودانی می بخشد. یوحنا 12:1 می گوید: "و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد." یک مسیحی واقعی شخصی است که زندگی جدید در مسیح به او عطا شده است؛ او قسمتی از خانوادۀ حقیقی خداست؛ او فرزند راستین خدا شده است. آنچه ثابت می کند شما یک مسیحی واقعی هستید عبارت است از: محبت نمودن دیگران و اطاعت از کلام خدا (اول یوحنا 4:2 ؛ اول یوحنا 10:2).

۱۳۹۴ تیر ۱, دوشنبه

سوال: چگونه می توان آمُرزش الهی را دریافت نمود؟

جواب: 
اعمال رسولان 38:13 تعلیم می دهد، " پس ای برادران بدانید امرزش گناهانی که به واسطه همین شخص فراهم امده است بهشما اعلام میشود.

آمُرزش گناهان چیست و چرا من به آن احتیاج دارم؟

"آمُرزش" یعنی پاک کردن، گذشتن از تقصیر، و بخشیدن قرض. زمانی که به کسی گناه کرده باشیم، از او بخشش می طلبیم تا آن رابطۀ صدمه دیده را دوباره احیا نمائیم. آمُرزش چیزی نیست که شخص خاطی مُستحّق آن باشد. در واقع هیچکس لیاقت بخشش را ندارد. آمرزش عملی است ناشی از محبت، رحمت، و فیض. آمرزش تصمیمی است که شخص بخشنده نسبت به شخص خاطی اتخاذ می کند. او، علی رغم تمام بدی هائی که از شخص خاطی دیده است، تصمیم می گیرد تا هیچ ادعائی بر علیه او نداشته باشد.

کتابمقدس تعلیم می دهد که همۀ ما مُحتاجیم که خدا گناهانمان را ببخشد. ما آدمیان، همه گناه کرده ایم. خدا در جامعه 20:7 اعلام میکند: "زیرا مَرد عادلی در دنیا نیست که نیکوئی ورزد و هیچ خطا ننماید." در اول یوحنا 8:1 می خوانیم: "اگر گوئیم که گناه نداریم، خود را گمراه می کنیم و راستی در ما نیست." گناه، به هر صورت که باشد، سرکشی و یاغیگری به ضّد خداست (مزمور 4:51). در نتیجه، همۀ ما، بطور جدی مُحتاج آمُرزش الهی هستیم. اگر گناهان ما آمرزیده نشوند، تمام ابدیت را در عذاب بسر خواهیم برد؛ عذابی که نتیجۀ گناهان خود ماست (متی 46:25 ؛ یوحنا 36:3).

من چگونه می توانم آمرزش الهی را دریافت کنم؟

خوشبختانه خدا، خدائی است با محبت، رحیم، و مشتاق برای آمرزش گناهان ما! دوم پطرس 9:3 خاطر نشان می سازد: "... بر شما تحمل می نماید؛ چون نمی خواهد کسی هلاک گردد، بلکه همه به توبه گرایند." بنابراین، خدا مایل است که ما را بیامرزد. و تنها به همین دلیل بود که برای بخشش گناهان ما تدارک دید.

تنها مجازات عادلانه برای گناهان ما موت می باشد. بخش اول رومیان 23:3 می گوید: "مُزد گناه موت است...." مرگ ابدی آن چیزی است که در قبال گناهان خود تحصیل نموده ایم. خدا، مطابق نقشۀ کامل خویش، در شخص عیسی مسیح، جسم انسانی به خود گرفت (یوحنا 1:1 ، 14). مسیح با مرگ خود بر صلیب جریمه ای که ما مستحق آن بودیم (یعنی مرگ) را بر خود گرفت. دوم قرنتیان 21:5 تعلیم می دهد: "او را که گناه نشناخت در راه ما گناه ساخت، تا ما در وی عدالت خدا شویم." مسیح بر روی صلیب مُرد؛ او با مرگ خود جریمۀ گناهان ما را پرداخت! در مقام خدا، مرگ عیسی مسیح آمرزش الهی را برای همۀ گناهکاران فراهم کرد. اول یوحنا 2:2 اعلام می کند: "اوست کفاره به جهت گناهان ما؛ و نه گناهان ما فقط، بلکه به جهت تمام جهان نیز." مسیح از مردگان برخاست و پیروزی خود بر گناه و موت را اعلام نمود (اول قرنتیان 1:15 ـ 28). حمد بر نام خدا که بواسطۀ مرگ و قیام عیسی مسیح بخش دوم رومیان 23:3 تحقق می یابد: "... اما نعمت خدا حیات جاودانی در خداوند ما عیسی مسیح."

آیا شما می خواهید گناهانتان آمُرزیده شوند؟ آیا شما در درون خود از احساس تقصیری که دائم شما را عذاب می دهد رنج می برید؟ اگر شما به عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ خود ایمان آورید، آمُرزش الهی را دریافت خواهید کرد. در افسسیان 7:1 می خوانیم: "در وی، به سبب خون او، فدیه یعنی آمُرزش گناهان را به اندازۀ دولت فیض او یافته ایم." عیسی مسیح قرض ما را پرداخت نمود تا ما بخشیده شویم. آنچه که شما باید انجام دهید این است که ایمان آورید عیسی مسیح بر صلیب مُرد تا گناهان شما بخشیده شوند، و از خدا بخواهید تا بواسطۀ عیسی مسیح شما را ببخشد. در این صورت مُطمئن باشید که بخشیده شده اید. یوحنا 16:3 ـ 17 حاوی این پیغام بی نظیر است: " زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسز یگانۀ خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حبات جاودانی یابد. زیرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داوری کند، بلکه تا به وسیلۀ او جهان نجات یابد."

آیا می توان آمُرزش الهی را به این سادگی دریافت نمود؟

بله، به همین سادگی. آمُرزش الهی را نه میتوان با پرداخت قیمتی خرید، و نه با انجام اعمال خاصّی تحصیل نمود. آنچه شما میتوانید انجام دهید این است که بخشش گناهان را با ایمان دریافت کنید؛ بخششی که خدا مَحض رحمت و فیض خود عطا می کند. اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح که بر صلیب گناهان ما را آمرزید دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید. "خداوندا، می دانم که به ضّد تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین."

۱۳۹۴ خرداد ۲۷, چهارشنبه

مزمور 100 mehdi meftahi


چرا در مسیحیت مراسم سوگواری و عزاداری برای پیامبران وجود ندارد؟
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ
سئوال پیروان ادیان دیگر این است که چرا در تقویم سالانه مسیحیت، سالگرد وفات یا شهادت پیامبران کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) مشاهده نمی شود؟ آیا عدم برگزاری مراسم عزاداری برای پیامبران خدا، بی احترامی نیست؟ آیا این بی توجهی گناه قلمداد نمی شود؟
نخست باید اطمینان حاصل کرد که آیا در کتاب مقدس، خداوند تعلیم و حکمی مبنی بر برگزاری سالگرد وفات یا شهادت پیامبران ارائه داده است یا خیر. اگر کسی حتی یک بار کتاب مقدس را خوانده باشد، بی تردید می داند که چنین حکمی از سوی خداوند وجود ندارد. دلیل آن هم واضح است: خواست و اراده خداوند این است که تمام توجه و تمرکز ما بر او باشد. در عهد عتیق می خوانیم که خداوند جسد موسی را در مکان نامعلومی دفن کرد تا او به بت و مقبره اش به بتکده تبدیل نشود. خداوند می دانست که نسل های بعدی قوانینی را وضع خواهند کرد تا هر یهودی موظف باشد برای دریافت قدوسیت، زیارت مقبره موسی را در صدر انجام امور مذهبی قرار دهد. در حالی که قدوسیت به زیارت از قبور مردگان ارتباطی ندارد. قدوسیت یعنی خداوند زندگی مان را کنترل کند و سیرت ما را دگرگون سازد. از نقطه نظر خدا، قدوسیت جزء اجناس لوکس نیست.
قدوسیت یک امر ضروری است. کلام خدا می فرماید:"بکوشید تا با مردم در صلح و صفا به سر برید و دلی پاک و زندگی مقدس داشته باشید، زیرا تا پاک و مقدس نباشید، خداوند را نخواهید دید" (عبرانیان فصل 12 آیه 14). بنابراین، کلیه کسانی که از قبر خالی مسیح زیارت کرده اند، از مومنین و مقدسین محسوب نخواهند شد، بلکه وقتی شباهت عیسی مسیح را در زندگی خود به عنوان مهم ترین چیز در نظر داشته باشند، مقدس خواهند شد.
نکته دوم این که کتاب مقدس ایام سوگواری و عزاداری را به توبه و بازگشت انسان به سوی خدا محدود کرده است. برای برقراری ارتباط با خدا، توبه یگانه راه است. توبه دری است به سوی قدوسیت. توبه واقعی به اعتراف زبانی ختم نمی شود، بلکه باید با اصلاح اخلاق و رفتار و تغییر رویه فرد همراه باشد. در مسیر توبه، روح القدس به انسان کمک خواهد کرد تا تحول را در گفتار و رفتار تجربه کند.
وقتی پیامبر خدا این جهان را ترک کرد و نزد خدا رفت، سوگواری و عزاداری چه معنایی دارد؟ هنگامی که پیامبر زندگی ابدی خویش را در حضور خداوند آغاز نموده و بسیار شادمان است، چرا پیروان خداوند باید به گریه و عزاداری بپردازند؟ تردیدی نیست که نسلی که شاهد ظهور و فعالیت آن پیامبر بود، برای مدتی در غم و ماتم فرو می رود، اما به آن معنا نیست که تا دنیای فانی باقی است ما باید هم چنان به عزاداری ادامه دهیم. این نکته سبب معطوف شدن توجه ما به آن پیامبر خواهد شد و خدا در مرحله دوم قرار می گیرد. به همین دلیل است که حکم الهی "عزاداری برای پیامبران" در کتاب مقدس مشاهده نمی شود.
دلیل سوم، خدا در بهشت کاملا شاد است. بنابراین، کسانی که در بهشت به سر می برند، در شادی بی نهایت الهی زندگی می کنند. اگر در بهشت شاد نباشیم، به این معنا است که در جهنم هستیم. جهنم نمی تواند شادی را از بهشت برباید. در بهشت نگرش و احساسات کاملا تغییر یافته است. به عبارت دیگر، دیدگاه و احساسات انسان ها واکنشی است به محبت و لطف بی حد و حصر خداوند.
دلیل چهارم، افزایش روزهای عزاداری در این دنیای سقوط کرده و آغشته به گناه که وقایع تلخ و سوانح غیرمترقبه جزء لاینفک زندگی روزمره انسان ها می باشد، سبب افسردگی و غم و اندوه بیشتر مردم خواهد شد. در نتیجه، این سئوال مطرح می شود که آیا خداوند از شادی نفرت دارد؟ برخی نیز تصور می کنند شاد زیستن یعنی ارتکاب به گناه!
دلیل پنجم، عدم دسترسی یهودیان و مسیحیان به مقبره های مقدسین است. برخی از قبور در اثر تاخت و تاز دشمنان اسرائیل در طول دوران باستان ویران گردیدند. برخی نیز مانند مقبره ابراهیم، اسحاق و یعقوب در اختیار مسلمانان است و غیر مسلمانان اجازه زیارت ندارند. مقبره های دانیال و استر نیز در ایران است و یهودیان ساکن اسرائیل نمی توانند به ایران سفر زیارتی داشته باشند. بنابراین در می یابیم که خداوند ترتیبی داده است که این مقبره ها خارج از دسترس مومنین و ایمانداران مسیحی و یهودی باشد، تا فقط به خدا توکل و اعتماد کنند و توجه خویش را به رشد روحانی معطوف نمایند.
دلیل ششم، سالگرد مرگ مسیح بر روی صلیب، روز سوگواری وعزاداری نیست. مسیحیان می دانند که عیسی آمد تا کار نجات انسان از قلمرو قدرتمند شیطان را تمام کند. عبارتی که مسیح به هنگام مرگ بر زبان آورد"تمام شد"، به معنی به طور کامل پرداخت شد می باشد. مسیح جریمه کامل گناهان ما را پرداخت. این اتفاق، نه سوگواری بلکه خبر خوش برای جهانیان است. بنابراین نیازی نبود که مسیح مدت طولانی در قبر بماند. او برای گناهان ما مرد و کم تر از چهل و هشت ساعت بعد زنده شد. فرستادن رسولان و پیامبران برای خدا کار بسیار آسانی بود. اما وقتی خدا تصمیم گرفت که برای نجات انسان، توسط مسیح خود را فدا سازد، محبت و فروتنی خالص و ارزشمند الهی را به تصویر کشید.
کلام خداوند چنین تعلیم می دهد:"در خداوند دائما شاد باشید و باز هم می گویم شاد باشید" (فیلیپیان فصل 4 آیه 4). روح القدس این شادی الهی را به ما خواهد بخشید. وقتی روح القدس شادی الهی را عطا کند، بدین معنا است که خدا در ایماندار مسیحی سکونت دارد. مقاله را با این جمله مسیح که ساعاتی قبل از دستگیری و اعدامش بیان کرد، خاتمه می دهم:" دل شما شاد خواهد گشت و هیچ کسی آن شادی را از شما نخواهد گرفت." (یوحنا فصل 16 آیه 22).
مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۴ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

شخصیت عیسی مسیح





عیسی به او گفت: "راه منم، راستی‌ منم، زندگی‌ منم، هیچ کس نمی تواند به خدا برسد مگر بوسیله من". ( یوحنا ۱۴ : ۶ )



عیسی مسیح خیلی‌ پر جلال تر از آن است، که ما  بخواهیم و بتوانیم توصیفش کنیمعیسی مسیح پیامبر و حضرت نبود، بلکه خدا بود که لباس جسم پوشید و بر روی زمین آمد، تا ما را آزاد کند و حیات جاودانی به ما بخشد، و کفاره گناهان ما را پرداخت کرد و ما را از وسوسه شیطان رهایی دادپیام عیسی مسیح در سه سال و نیم خدمتش برای ما آشتی‌ بندگان با خدا بود. "کسی‌ هرگز خدا را نادیده است، اما عیسی، فرزند یگانه خدا، او را دیده است زیرا همواره همراه پدر خود، خدا می‌‌باشد. او هر آنچه را که ما باید درباره خدا بدانیم، به ما گفته است". ( یوحنا ۱ : ۱۸ )


کتاب مقدس به ما نشان می‌‌دهد:
* عیسی خود را پسر خدا معرفی‌ می‌کند، این امر بیان کننده این است که او همچون پدر خود است، او خدایی نادیدنی را برای ما دیدنی‌ می‌‌کند.
*عیسی خود را با خدا برابر می‌‌داند. "در ازل، پیش از آنکه چیزی پدید آید، کلمه ( عیسی ) وجود داشت و نزد خدا بود. او همواره زنده بود، و خود او خداست. اگر چه جهان را او آفریده بود، اما زمانی‌ که به این جهان آمد، کسی‌ او را نشناخت. کلمه خدا انسان شد و بر روی این زمین و در بین ما زندگی‌ کرد. او لبریز از محبت و بخشش و راستی‌ بود". ( یوحنا ۱ : ۱ - ۱۸ )
* عیسی مسیح آمد و گناه که دیوار جدایی میان ما انسانها و خدا بود، را از میان برداشت، تا ما بتوانیم با خدا ارتباط داشته باشیم.
* عیسی کلمه‌ای است که خدا را برای ما بیان می‌‌کند و او را به ما نشان می‌‌دهد. عیسی مسیح از ابتدا بوده، او هرگز آفریده نشده، عیسی مسیح معمار بود و ما را آفرید. شخصیتی که از جنس، ذات و خود خداست. کلمه خدا نادیدنی بود که ما او را دیدیم.
* عیسی با خدا برابر بود ولی‌ خود را با ما برابر کرد، او از روی محبت به دنیای ما آمد تا ما بتوانیم او را لمس کنیم.
* عیسی مسیح وارث همه چیز است. ( عبرانیان ۱ : ۱ - ۴ )


عیسی ادعای خود را در عمل ثابت می‌‌کند:
* او قدرت خود را بر کمیت ثابت می‌کند.
۷ نان و چند ماهی‌ کوچک را به خوراک هزاران نفر تبدیل کرد. ( متی ۱۵ : ۳۲ - ۳۸ )
* او قدرت خود را بر طبیعت آشکار می‌‌کند.
آرام کردن دریای طوفانی. ( مرقس ۴ : ۳۵ - ۴۱ )
* او قدرت خود را بر مرگ ثابت کرد.
زنده کردن مردگان. ( یوحنا ۱۱ : ۳۷ - ۴۴ )
* او قدرت خود را بر هر مرض نشان می‌‌دهد.
شفا دادن مریضان. ( متی ۴ : ۲۳ - ۲۴ )
* او قدرت خود را بر شیطان نشان داد.
خارج کردن ارواح پلید از افراد. ( مرقس ۵ : ۱ - ۱۵ )
* او قدرت خود را بر زمان نشان داد. ( یوحنا ۵ : ۴ - ۸ )

۱۳۹۴ خرداد ۲۲, جمعه


این به چه معناست که "یک مسیحی تولد تازه دارد"؟



سوال: این به چه معناست که "یک مسیحی تولد تازه دارد"؟

جواب: 
داشتن تولد تازه یعنی چه؟ در انجیل یوحنا 1:3ـ21 پاسخی اصولی به این پرسش می یابیم. در این بخش از کتابمقدس شاهد مکالمۀ عیسی مسیح با یک شخص برجستۀ فریسی به نام نیقودیموس می باشیم. او، که یکی از اعضای مجلس سَن هِدرین (یعنی از حاکمین یهود) بود، در تاریکی شب نزد مسیح آمد تا از او سؤالاتی بپرسد.

عیسی مسیح در صحبت با نیقودیموس گفت: "آمین آمین به تو می گویم اگر کسی از سر نو مولود نشود، ملکوت خدا را نمیتواند دید." نیقودیموس به او گفت: "چگونه ممکن است که انسانی که پیر شده باشد، مولود گردد؟ آیا میشود که بار دیگر داخل شکم مادر گشته، مولود شود؟" عیسی در جواب فرمود: "آمین آمین به تو می گویم اگر کسی از آب و روح مولود نگردد، ممکن نیست که داخل ملکوت خدا شود. آنچه از جسم مولود شد، جسم است و آنچه از روح مولود گشت، روح است. عجب مدار که به تو گفتم باید شما از سر نو مولود گردید." (یوحنا 3:3ـ7)

معنی تحت اللفظی " تولد تازه،" متولد شدن از عالم بالا است. نیقودیموس با یک احتیاج حقیقی به نزد مسیح آمده بود؛ او نیازمند یک تبدیل درونی (یعنی یک دگرگونی روحانی) بود. تولد تازه را خدا می بخشد. تولد تازه عملی است که خدا بوسیلۀ آن حیات جاودانی را به شخصی که ایمان می آورد عطا می کند (دوم قرنتیان 17:5 ؛ تیطس 5:3 ؛ اول پطرس 3:1 ؛ اول یوحنا 29:2 ؛ 9:3 ؛ 7:4 ؛ 1:5ـ4 ،18). یوحنا 12:1ـ13 خاطر نشان می سازد که "از سر نو مولود " شدن حامل این پیغام نیز هست که چنین شخصی، به وسیلۀ ایمان به عیسی مسیح، "فرزند خدا" نیز شده است.

سؤال منطقی که در این راستا مطرح میشود این است که: "چرا یک شخص احتیاج دارد که دوباره متولد شود؟" پولس رسول در رسالۀ خود به افسسیان 1:2 می نویسد: "و شما را که در خطایا و گناهان مُرده بودید زنده گردانید." او همچنین در رسالۀ خود به رومیان 23:3 در خطاب به کلیسای روم می نویسد: "زیرا همه گناه کرده اند، و از جلال خدا قاصر میباشند." بنابراین، برای اینکه گناهان شخص آمرزیده شوند و با خدا رابطه ای زنده و شخصی داشته باشد، او احتیاج دارد از سر نو مولود گردد؛ یعنی تولد تازه یابد.

اما چگونه این امر امکان پذیر میگردد؟ افسسیان 8:2ـ9 تعلیم میدهد: "زیرا که محض فیض نجات بافته اید؛ بوسیلۀ ایمان. و این از شما نیست، بلکه بخشش خداست. و نه از اعمال؛ تا هیچکس فخر نکند." هنگامیکه یک شخص "نجات می یابد،" او از سر نو مولود شده است، از لحاظ روحانی تجدید حیلت یافته است، و از همان لحظه بخاطر حیات تازه ای که یافته است فرزند خدا می باشد. در حقیقت هنگامی که ایمان می آوریم عیسی مسیح با مرگ خویش بر صلیب جریمۀ گناهان ما را پرداحت نمود، ما از نقطه نظر روحانی دوباره متولد میشویم. "پس اگر کسی در مسیح باشد، خلقت تازه ای است...." (دوم قرنتیان 17:5 الف).

اگر تا به امروز عیسی مسیح خداوند را به عنوان نجات دهندۀ خود نپذیرفته اید، امروز روح القدس با شخص شما صحبت میکند. شما احتیاج دارید که از سر نو مولود گردید. آیا حاضر هستید که با دعائی مملو از توبه بسوی مسیح آئید و در او مخلوق جدیدی گردید؟ "و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند؛ یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد. که نه از خون، و نه از خواهش جسد، و نه از خواهش مردم، بلکه از خدا تولد یافتند" (یوحنا 12:1ـ13).

اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح که بر صلیب گناهان ما را آمرزید دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید. "خداوندا، می دانم که به ضّد تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین."


۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه

                                             روح القدس




روح‌القدس کیست؟
روح‌القدس خود خدا است. او یکی از سه شخصیت تثلیث است. همه مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود، واحد است، اما در عین حال، همواره در این ذات واحد، سه شکل یا حالت هستی وجود دارد که هر سه کاملا خدا هستند؛ این سه شکل یا حالت عبارتند از : «پدر» ما که در آسمان است، «پسر» که به زمین آمد و انسان شد، و «روح‌القدس» که در قلب ایمانداران زندگی می‌کند. عیسی مسیح و روح‌القدس بخشهایی از خدا نیستند؛ آنان به شکل کامل خدا هستند. درک این موضوع برای ما مشکل است، اما این حقیقتی است که در کتاب مقدس تعلیم داده شده است. برای مثال، هنگامی که عیسی تعمید گرفت، روح‌القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد و پدر از آسمان سخن گفت و فرمود: «تو پسر حبیب من هستی» (مرقس ۱: ۹-۱۱). عیسی به ما فرمود که به اسم اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهیم (متی ۲۸: ۱۹). پولس رسول چنین دعا کرد: فیض خداوند و محبت خدا و شراکت روح‌القدس با جمیع شما باد (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). سه شخصیت تثلیث پیوسته در کنار یکدیگر ذکر شده اند (افسسیان ۲: ۱۸؛ ۴: ۴-۶؛ یهودا ۲۰: ۲۱).
هر سه شخصیت یعنی پدر، پسر و روح‌القدس از یکدیگر متمایزند (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۲۶ ۱۶: ۷-۱۵؛ اول قرنتیان ۱۲: ۴-۶؛ اول پطرس ۱: ۲). اما آنان در عین حال با یکدیگربرابرند. هر سه شخصیت «خدا» خوانده می‌شوند (یوحنا ۶: ۲۷؛ عبرانیان ۱: ۸؛ اعمال ۵: ۳-۴). هر سه حیات می‌بخشند (یوحنا ۵: ۲۱؛ رومیان ۸: ۱۱). هر سه حرمتی را که شایستۀ خدا است، دریافت می‌دارند (یوحنا ۵: ۲۳؛ دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). هر سه ازلی هستند (یوحنا ۱: ۱؛ عبرانیان ۹: ۱۴).
شعلۀ روح‌القدس را می‌توان اطفا کرد (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). اما روح‌القدس نوعی نیرو یا انرژی نیست. او نیز دارای شخصیت است، روح‌القدس نیز همانند دیگر اعضای تثلیث، در رابطه خود با ما، شخصیت دارد. او سخن می‌گوید (اعمال ۱۳: ۲)؛ می‌تواند محزون شود (اشعیا ۶۳: ۱۰؛ افسسیان ۴: ۳۰)؛ و می‌تواند مورد بی حرمتی قرار گیرد (عبرانیان ۱۰: ۲۹). سخن گفتن بر ضد روح‌القدس کفر گویی قلمداد می‌شود و گناهی است که آمرزیده نخواهد شد (مرقس ۳: ۲۸-۲۹).
روح‌القدس با پدر و پسر یکی است . ما می‌توانیم این امر را در رومیان ۸: ۹-۱۰ مشاهده کنیم؛ در این آیه ها، کلمات «روح‌القدس» «روح خدا"، «روح مسیح»، و «مسیح» به طور هم معنی به جای یکدیگر بکار می‌روند و همه به معنی «خدا» هستند. این یکی بودن بدین معنی نیست که هویت پدر و پسر و روح‌القدس یکی است. پسر پدر نیست، بلکه پسر یگانه پدر است (یوحنا ۳: ۱۶)؛ و روح‌القدس نیز پدر و پسر نیست، بلکه توسط پسر و پدر فرستاده می‌شود (یوحنا ۱۵: ۲۶). اما فکر، اراده و هدف هر سه شخصیت واحد است، همانگونه که ذاتشان نیز واحد است. برخی خدای تثلیث را به تخم مرغی تشبیه کرده اند که از سه بخش پوسته، سفیده و زرده تشکیل شده، اما هر سه با هم تخم مرغ را تشکیل می‌دهند. اما خدا سه بخش ندارد، زیرا او ذات واحد است. همچنین برخی نیز تشبیه آب را به کار می‌برند که به سه شکل آب، یخ و بخار وجود دارد، اما در اصل یک چیز واحد است. در مقایسه قبلی، این تشبیه مناسب تر است، زیرا در هر سه شکل، ماده واحدی دیده می‌شود. اما مشکل این تشبیه آن است که آب همزمان نمی‌تواند در هرشکل وجود داشته باشد، در حالی که خدا در آن واحد، دارای سه شخصیت است (مرقس ۱: ۱۰-۱۱).
بهتر است خدای پدر را نویسنده‌ای در نظر بگیریم که نمایشنامه‌ای می‌نویسد. نمایشنامه نمایانگر دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. نویسنده شخصیتی را در نمایشنامه جای می‌دهد که شخصیت وی دقیقا همانند شخصیت خود او است. این شخصیت که دقیقا شبیه نویسنده نمایشنامه است، عیسی است. روح نویسنده نیز در کل اثر دیده می‌شود و بر همۀ شخصیت‌های نمایشنامه اثر می‌گذارد و به یک شخصیت قوت بخشیده، از دیگری قوت را باز می‌ستاند. این روح نیز شبیه روح‌القدس است که در جهان فعال است.
عمل روح‌القدس
نخست آنکه روح‌القدس در آفرینش جهان فعال بود (پیدایش ۱: ۱-۲). وی در بخشیدن دم حیات به انسان نقش داشت (پیدایش ۲: ۷؛ ایوب ۳۳: ۴). روح‌القدس همچنین به نویسندگان کتاب مقدس الهام بخشید و ایشان را هدایت کرد تا دقیقا آنچه را بنویسند که خدا می‌خواست (اعمال ۲۸: ۲۵؛ عبرانیان ۹: ۸، ۱۰: ۱۵؛ دوم پطرس ۱: ۲۱).
روح‌القدس در عهد عتیق فعال بود؛ او قوم اسرائیل را تعلیم می‌داد (نحمیا ۹: ۲۰، ۳۰)، و بر ایشان نازل می‌شد تا بدیشان قدرت و عطایا ببخشد (اعدا ۱۱: ۱۷، ۲۷: ۱۸؛ اول سموئیل ۱۹: ۲۰-۲۴، دوم پادشاهان ۲: ۹-۱۴). اما داود از این واهمه داشت که مبادا خدا روح مقدس خویش را از او بگیرد (مزمور ۵۱: ۱۱). بنابراین، شاید بتوان گفت که در دوران عهد عتیق، روح‌القدس در درون هر ایمانداری ساکن نمی‌شد، بلکه بر بعضی اشخاص در زمانهایی خاص نازل می‌گشت تا ایشان توانایی آن را بیابند که خدمتی خاص را انجام دهند.
توسط روح‌القدس، نطفه مسیح در رحم مریم بسته شد (متی ۱: ۲۰). عیسی توسط روح‌القدس به قدرت مسح شد تا خدمت خود را آغاز کند (مرقس ۱: ۱۰؛ لوقا ۴: ۱۸؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی نیز همانند ما به مساعدت و قدرت روح‌القدس نیاز داشت، زیرا وی کاملا انسان شده بود. هنگامی که وی بر زمین بود، اگر چه طبیعت الهی خود را حفظ کرده بود، اما قدرت و جلال خود را کنار گذارد (یوحنا ۱۷: ۵؛ فیلپیان ۲: ۷).
در یوحنا بابهای ۱۴ تا ۱۶، عیسی وعدۀ آمدن عصر نوین روح را به شاگردان می‌دهد، زیرا وی قبلا با ایشان زندگی کرده بود (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷). «فرستاده شدن» روح‌القدس، بدین شکل نوین، بدین معنی نبود که وی پیش از آن در جهان حضور نداشت؛ اما در عهد جدید روح‌القدس به طریقی خاص به جهان می‌آید تا برخی کارهای جدید انجام دهد.
روح‌القدس به شکلی خاص نازل می‌شود تا کلیسا یعنی بدن مسیح را تاسیس کند (افسسیان ۱: ۲۲-۲۳؛ ۵: ۲۹-۳۰).روح‌القدس سر منشا یگانگی و مشارکت ما با یکدیگر است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۳؛ افسسیان ۴: ۳). روح‌القدس در روز پنطیکاست به کلیسا قدرت بخشید (اعمال ۲: ۱-۴)؛ این واقعه در عهد عتیق پیشگویی شده بود (یوئیل ۲: ۲۸-۲۹؛ اعمال ۲: ۱۷-۱۸). روح‌القدس عطایایی خاص به کلیسا می‌بخشد تا به کلیسا در خدمتش کمک کند (رومیان ۱۲: ۶-۸؛ اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰). او کلیسا را هدایت می‌کند تا افراد مناسب برای خدمت انتخاب شوند (اعمال ۱۳: ۲). او توسط نبوت ها، رویا‌ها و مکاشفات، کلام خود را به کلیسا می‌فرستد (اعمال ۱۰: ۹-۱۶، ۱۶: ۹، ۲۱: ۹- ۱۰؛ اول قرنتیان ۱۴: ۲۶-۳۲؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴؛ مکاشفه ۱: ۱).
اما عصر نوین روح‌القدس فقط برای کلیسا که جامعه الهی است، فرا نمی‌رسد؛ روح‌القدس عمیقا در زندگی هر ایماندار نیز عمل می‌کند. این روح‌القدس است که انسانها را به گناهانشان ملزم می‌سازد (یوحنا ۱۶: ۸-۱۱). حزقیال نبوت کرد که خدا روح خود را در درون هر یک از ما خواهد نهاد (حزقیال ۳۶: ۲۵-۲۸). وعده‌ای که عیسی به شاگردانش داد، فقط این نبود که روح‌القدس در کنارشان باشد، بلکه وعده داد که روح‌القدس در درون ایشان ساکن خواهد شد (یوحنا ۱۴: ۱۸). عیسی پیش از صعود خود به آسمان، بر شاگردان دمید و فرمود: «روح‌القدس را بیابید» (یوحنا ۲۰: ۲۲). روح‌القدس در همه مسیحیان زندگی می‌کند (رومیان ۸: ۹؛ اول قرنتیان ۶: ۱۹؛ غلاطیان ۴: ۶). هنگامی که ایمان می‌آوریم، از روح متولد می‌شویم (یوحنا ۳: ۳-۶؛ اول یوحنا ۵: ۱)؛ روح‌القدس بر روح‌های ما شهادت می‌دهد که فرزندان خدا هستیم (رومیان ۸: ۱۶؛ اول یوحنا ۵: ۶-۸). روح‌القدس این حق را به ما می‌دهد که خدا را پدر خود بخوانیم (رومیان ۸: ۱۵؛ غلاطیان ۴: ۶). عیسی وعده داد که روح‌القدس ما را تعلیم خواهد داد (یوحنا ۱۴: ۲۶، ۱۵: ۲۶، ۱۶: ۱۳-۱۴) و ما را هدایت خواهد کرد (مرقس ۱۱: ۱۳). در اعمال ۱۵: ۲۸ و ۱۶: ۶-۷ نمونه‌هایی از این امر را می‌بینیم. روح‌القدس همچنین به ما کمک می‌کند تا مطابق اراده خدا دعا کنیم (رومیان ۸: ۲۶-۲۷).
روح‌القدس در درون هر مسیحی زندگی می‌کند (رومیان ۸: ۹). اما وی در هر ایماندار به گونه‌ای متفاوت کار می‌کند. پولس رسول فرموده که هنگامی که ما ایمان آوردیم، با روح مختوم شدیم (افسسیان ۱: ۱۳-۱۴). اما در عین حال به ما می‌گوید که از روح پر شویم (افسسیان ۵: ۱۸). شاگردان در یوحنا ۲: ۲۲ روح‌القدس را یافتند، اما در اعمال ۲: ۴ از روح پُر گشتند؛ در اعمال ۴: ۳۱ بار دیگر پر از روح شدند. روح‌القدس همچنین برای خدماتی خاص، به شیوه‌هایی خاص بر اشخاص قرار می‌گیرد (اعمال ۱۳: ۲-۴؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴). پولس رسول به ما می‌گوید که روح را اطفا مکنید (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). به تیموتائوس نیز فرموده که عطایی را که توسط نهادن دستهایش به او داده شده، برافروزد (دوم تیموتائوس ۱: ۶). پس مشاهده می‌کنیم که ما می‌توانیم به روح‌القدس یا اجازه دهیم که در ما بیشتر عمل کند یا مانع کار او در خودمان گردیم. ما می‌توانیم هم از روح پر شویم و هم روح را اطفا کنیم.
این «پر شدن از روح‌القدس» به چه معنی است؟ کدام اعمال روح‌القدس در زندگی همه مسیحیان به یک شکل دیده نمی‌شود؟ این اعمال را به دو گروه می‌توان تقسیم کرد: یکی عطایای خاص روح‌القدس است که نمونه‌هایی از آن در اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰ دیده می‌شود؛ دیگری، ثمرات روح‌القدس می‌باشد که در غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳ ذکر شده اند. برای بررسی بیشتر عطایا و قدرت روح‌القدس، به مقالۀ عمومی «تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید. در سطور زیر، ثمرات روح یا «تقدیس» مورد بررسی قرار گرفته است.
تقدیس
تقدیس چیست؟ به طور خلاصه، یعنی شبیه شدن به مسیح. نتیجۀ تقدیس، به ظهور رسیدن محبت و دیگر ثمرات روح است (اول قرنتیان ۱۳: ۱-۱۳؛ غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳). تقدیس از یک سو به معنی جدا شدن از گناه و جهان است، و از سوی دیگر، جدا شدن برای خدا، به گونه‌ای که تمامی تواناییها و قابلیت‌های ما وقف خدا گردد.
خدا به طوری به ما می‌نگرد که گویی کاملا مقدس هستیم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). اما ما در زندگی خود، مشاهده می‌کنیم که کاملا مقدس نیستیم. چگونه می‌توان این تناقض را توضیح داد؟ در کتاب مقدس دو معنی برای تقدس ذکر شده است. در معنی نخست، خدا به عنوان داور، ما را مقدس یا بی عیب به شمار می‌آورد. در واقع، عیسی مسیح تقدس ما است (اول قرنتیان ۱: ۳۰)، و ما «مقدسین» خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱؛ فیلپیان ۱: ۱).
اما معنی دوم تقدس در کتاب مقدس، آن میزان واقعی از تقدس است که در زندگی و تجربۀ ما به چشم می‌خورد. آیا هنگامی که به زندگی خود می‌نگریم، تقدس کامل را مشاهده می‌کنیم؟ نه، ما چنین چیزی را مشاهده نمی‌کنیم. شخص ایماندار هنگامی که از نجات بهره مند می‌گردد، عادل به حساب می‌آید، اما هنوز مرتکب گناهانی می‌شود و نیاز دارد تا مقدس گردد. کار دائمی روح‌القدس همانا تقدس کردن ما است تا در زندگی روزمره خود حقیقتا مقدس شویم (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۳؛ اول پطرس ۱: ۲). خدا ما را فرا می‌خواند تا زندگی مقدسی داشته باشیم (افسسیان ۱: ۴؛ اول تسالونیکیان ۴: ۳-۷؛ اول پطرس ۱: ۱۵-۱۶)؛ خداوند عیسی نیز به ما حکم کرده است که مقدس یا کامل باشیم (متی ۵: ۴۸). اما در عمل، این روح‌القدس است که ما را تقدیس کرده، مقدس می‌سازد.
تقدس در بطن نجات ما نهفته است (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۳). بدون تقدس ما نمی‌توانیم خدا را ببینیم (عبرانیان ۱۲: ۱۴). تقدس خصوصیتی نیست که برای نجات یافتن باید دارا باشیم، بلکه خصوصیتی است که به دنبال نجات پدید می‌آید (رومیان ۶: ۲۲). ما تنها توسط تلاشهای خویش نمی‌توانیم مقدس شویم و روح‌القدس باید در این زمینه به ما کمک کند. توسط روح‌القدس است که ما گناهان طبیعت گناه آلود خود را نابود می‌سازیم (رومیان ۸: ۱۳). پولس مسیحیان غلاطیه را سرزنش کرد زیرا ایشان زندگی مسیحی خود را با پذیرفتن نجات بعنوان عطای مجانی خدا آغاز کرده بودند، اما بعد از مدتی، برای کامل یا مقدس شدن بار دیگر به تلاشهای انسانی متوسل شده بودند (به غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «طریق نجات» مراجعه کنید).
تنها توسط روح‌القدس است که می‌توانیم مقدس شویم. اما این سخن بدین معنی نیست که ما در این فرایند سهمی نداریم. سهم ما این است که تادیب خدا را بپذیریم (عبرانیان ۱۲: ۹-۱۱)؛ بدنهای خود را در تقدس تربیت کنیم (اول قرنتیان ۹: ۲۴-۲۷؛ اول تیموتائوس ۴: ۷)؛ هر گناهی را از جسم و روحمان دور سازیم (دوم قرنتیان ۷: ۱؛ عبرانیان ۱۲: ۱-۲)؛ کتاب مقدس را مطالعه کنیم (دوم تیموتائوس ۳: ۱۶)؛ آیات آن را حفظ نماییم (مزمور ۱۱۹: ۱۱، دوم پطرس ۱: ۴) و آنگاه به کلام خدا اجازه دهیم که رفتارمان را تغییر دهد. ما می‌توانیم از رهبرانی که خدا برای ما تعیین کرده کمک بگیریم (افسسیان ۴: ۱۱-۱۳). علاوه بر همه اینها، باید در دعا، از خدا طلب کمک نماییم (کولسیان ۱: ۹-۱۰؛ تسالونیکیان ۳: ۱۲-۱۳؛ ۵: ۲۳)، چرا که در غیر این صورت شکست خواهیم خورد.
دسته‌ای از مسیحیان اعتقاد دارند که تقدیس، مرحلۀ خاص و مجزایی است. آنان بر این عقیده اند که پس از دعای بسیار و طلبیدن روی خدا، می‌توانیم تقدس را طی تجربه‌ای خاص دریافت کنیم و می‌توانیم با اطمینان بدانیم که آن را یافته ایم. آنان این تجربه تقدیس را «عمل ثانوی فیض» می‌نامند (عمل نخست فیض منجر به نجات ما می‌شود). این گروه از مسیحیان تعلیم می‌دهند که نجات نخستین ما باعث می‌شود تا ما تولد تازه بیابیم و از دنیا جدا شویم (اول یوحنا ۵: ۴) و روح‌القدس در ما ساکن گردد (رومیان ۸: ۹). در این مرحله ما در مسیح اطفال هستیم (اول قرنتیان ۳: ۱). اما «عمل ثانوی فیض» که گاهی «برکت ثانوی» نیز خوانده می‌شود، منجر به تقدیس ما و جدا شدن ما از خویشتن (غلاطیان ۲: ۲۰) و پر شدن از روح‌القدس می‌شود (افسسیان ۵: ۱۸). پس از آن ما کامل می‌شویم (افسسیان ۴: ۱۳) و محبت خدا در ما کامل می‌گردد (اول یوحنا ۴: ۱۲، ۱۷). بسیاری از این مسیحیان معتقدند که ما می‌توانیم کاملا مقدس باشیم به گونه‌ای که چه آگاهانه و چه نا آگاهانه، دیگر مرتکب گناه نخواهیم شد (اول یوحنا ۳: ۹). آنان بر این عقیده اند که بخش پایانی باب هفتم از رساله رومیان، تصویری از مسیحی نابالغ و ناکامل ترسیم می‌کند؛ در حالی که باب هشتم رومیان، تصویری از یک مسیحی بالغ و کامل به دست می‌دهد که از تجربه «برکت ثانوی» بهره مند شده است. آنان بر پری روح‌القدس در اعمال ۲: ۴ و ۹: ۱۷ به عنوان نمونه‌های از این تجربۀ تقدس اشاره می‌کنند (به مقالۀ عمومی: «تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید).
ما اکثر مسیحیان اعتقاد دارند که تقدیس فرایندی است تدریجی که مستلزم گذشت زمان می‌باشد و حتی تا هنگام مرگمان نیز ادامه دارد. ایشان به وجود تجربه‌ای مجزا برای تقدیس باور ندارند. آنان به آیاتی اشاره می‌کنند که می‌گویند ما در حال مقدس شدن می‌باشیم (غلاطیان ۳: ۳؛ عبرانیان ۱۰: ۱۴، ۱۲: ۱۰-۱۱)؛ یا آیاتی که می‌گویند ما هنوز در حال رسیدن به هدفیم و پیوسته باید علیه گناه مبارزه نماییم (عبرانیان ۱۲: ۱-۴). بسیاری از آیات عهد جدید حاکی از آنند که یک مسیحی باید بدن خود را «ریاضت» دهد، خود را به عنوان «قربانی» زنده تقدیم خدا کند، در مسابقه «بدود» یا «بجنگد». وجود آیاتی از این دست، نشانگر این است که ما هنوز کاملا مقدس نشده ایم. خود پولس رسول می‌فرماید که هنوز کامل نشده است، اما برای کاملیت همچنان تلاش می‌کند (فیلپیان ۳: ۱۲-۱۴)، گر چه او خود را جزو اشخاص کامل می‌داند (فیلپیان ۳: ۱۵). برخی به اول یوحنا ۱: ۸ اشاره می‌کنند که می‌فرماید اگر ادعا کنیم که بی گناه هستیم، گفتار ما بر صداقت استوار نیست. هر قدر در مسیح «کامل تر» و «بالغتر» می‌شویم، بیشتر به نقض و گناهکار بودن خود پی می‌بریم. پولس رسول در پایان زندگی خود را بزرگترین گناهکاران می‌داند (اول تیموتائوس ۱: ۱۵). مسیحیانی که این دیدگاه دوم را می‌پذیرند، معمولا معتقندند که بخش پایانی باب هفتم رومیان، به پیکار هر روزۀ یک مسیحی اشاره دارد. آنان بر این عقیده اند که یک مسیحی می‌تواند به تدریج از حیات پیروزمندانه‌ای که در باب هشتم رومیان ذکر شده، بهره مند شود و به شکل فراینده‌ای آن را تجربه کند، اما در این جهان، جنگ او علیه طبیعت گناه آلود قدیمی، هرگز به طور کامل پایان نخواهد پذیرفت.
هر مسیحی تجربه‌ای متفاوت دارد. بسیاری از مسیحیان می‌گویند که «برکت ثانوی» یا پری مخصوص روح‌القدس را دریافت کرده اند. بعضی از مسیحیان دوره‌های ناگهانی تقدیس فزاینده را علاوه بر تجربۀ تدریجی تقدیس تجربه کرده اند. خدا در زندگی اشخاص مختلف به طرق گوناگون عمل می‌کند. ما نباید بر اساس تجر به‌های خاص خودمان، برای عملکرد روح‌القدس محدودیت قائل شویم.
ما در مورد تجربۀ تقدیس هر باوری هم داشته باشیم، مسئولیت مان مشخص است: «به ما حکم شده است که مقدس باشیم. پولس رسول می‌نویسد: ... در هر سیرت مقدس باشید (اول پطرس ۱: ۱۵). در پی سلامتی با همه بکوشید و تقدسی که به غیر از آن هیچ کس خداوند را نخواهد دید (عبرانیان ۱۲: 14)