۱۳۹۳ بهمن ۵, یکشنبه

                                                                        محبت مسیحی

ملاک محبت برای یک مسیحی چیست؟ کتاب مقدس مثل جواب هر سئوالی، جواب این سئوال را نیز به ما می دهد.
کتاب مقدس کتاب محبت نامیده می شود. چون در آن خدا ما را محبت می نماید. کلام خدا می گوید"او جهان را آنقدر محبت نمود که فرزندش را داد تا جهان را نجات دهد" (یوحنا 3:16) خدا محبتش را در عمل مرگ مسیح ثابت کرد (رومیان 5:8) ما هم خوانده شده ایم که خدا و انسانها را محبت کنیم. دنیا می گوید: Love is god اما مسیحیت می گوید God is love .خیلی جالب است که مسیح بزرگترین حکم اول و بزرگترین حکم دوم را به محبت اختصاص داد و آنها را مثلا به ایمان، تقدس و دانش مربوط نساخت!
حکم اول" محبت به خدا با تمام جان و فکر و دل و قوت "حکم دوم"محبت به دیگران به اندازه خودمان." و مسیح گفت بزرگتر از ایندو چیزی نیست. محبت تکمیل شریعت است. محبت مهمترین نیاز مردم دنیا می باشد. محبت ملاک زندگی مسیحی است و به قول آگوستین قدیس "محبت داشته باش و هر کاری می خواهی بکن." چون با محبت ما دیگر قوانین خدا را هم احترام و اطاعت خواهیم نمود.
بخش اصلی:
1- محبت و عطای زبانها:
" اگر به زبانهای آدمیان و فرشتگان سخن گویم، ولی محبت نداشته باشم، زنگی پرصدا و سنجی پرهیاهو بیش نیستم. "
اگر ما عطای زبانها (به زبان فرشتگان و یا زبان ناآموخته) را داشته باشیم و یا فن سخن وری عالی داشته باشیم ولی بدون محبت تنها سر و صدا راه انداخته ایم. بدون محبت (به خدا و انسانها) این عطا باعث برکت نمی گردد و حتی باعث لغزش خواهد بود. بدون محبت این عطایا خدا را جلال نمی دهد. خیلی جالب است که بدانید نه موسی، نه پولس و نه پطرس سخنوران خوبی نبودند ولی چون محبت داشتند باعث نجات مردم و جلال نام خداوند گشتند. به تمام کسانی که فکر می کنند چون عطای زبانها را دارند بنابرین روحانی تر از خواهران و برادران خود هستند، می گویم که ملاک خدا برای روحانیت محبت و تشبه به مسیح است نه عطایا. اگرچه عطایا نیز جای خود را در برنامه خدا دارند.
2- محبت و علم، ایمان و نبوت:
" اگر قدرت نبوّت داشته باشم و بتوانم جملۀ اسرار و معارف را درک کنم، و اگر چنان ایمانی داشته باشم که بتوانم کوهها را جا‌به‌جا کنم، امّا محبت نداشته باشم، هیچم. "
ببینید محبت چقدر بزرگ است که این عطایای عالی و آسمانی بدون محبت هیچ هستند. نبوت به این معنا است که خدا با شخصی صحبت می کند، امروزه نبوت به معنای آوردن پیامی نو که در کتاب مقدس آشکار نشده نمی تواند باشد، چون زمان چنین نبوتهایی تمام شده است. ولی امروز نبوت می تواند بصورت تشویق و بنا و نصیحت ایمانداران باشد. عطای علم کسانی دارند که چیزهای مخفی از دیگران را خدا به آنها مکشوف کرده است و عطای عالی ایمان که می تواند غیر ممکنها را ممکن سازد ولی همه اینها بدون محبت هیچند.
امروز دنیا واعظینی خوب، قهرمانان ایمان و شفا دهندگان زیادی دارد ولی نیاز امروز افراد دنیا محبت شدن است. ما مخالف عطایا نیستیم، ولی می خواهیم اهمیت محبت را بدانیم و عطایایمان را با محبت بکار ببریم، چون در غیر اینصورت حتی می تواند مضر و باعث جدایی و تفرقه کلیساها گردد.
شاید بپرسید آیا خدا چنین عطایای عظیمی را به کسی که محبت ندارد می دهد؟ به نظر من "نه " نمی دهد. ولی باید مواظب بود که بعداز داشتن این عطایا محبت خود را از دست ندهیم. ما باید در محبت رشد کنیم تا به حد محبت عیسی برسیم.
3- محبت و کارهای خیرخواهانه و شهادت:
" اگر همۀ دارایی خود را بین فقیران تقسیم کنم و تن خویش به شعله‌های آتش بسپارم، امّا محبت نداشته باشم، هیچ سود نمی‌برم. "
محبت از کارهای خیر خواهانه، بشارت و شهید شدن در راه خدا مهمتر است. گرچند که بدون محبت واقعی نمی توان این کارها را کرد، ولی ما متاسفانه گاهی بعلت جلال و نشان دادن خودمان، به دیگران کمک می کنیم و گاهی برای رقابت با دیگران بشارت می دهیم. مسیح گفت هر موقع خواستی مهمانی دهی شلان و مریضان و ذلیلان را دعوت کن چون آنها نمی توانند آنرا جبران کنند. محبت واقعی این است. محبت واقعی آن است که فرانچسکو نشان داد که با اینکه ثروتمند بود برای خدمت بین جذامی ها رفت.
شهیدان نزد خدا جایگاهی عالی دارند، این حقیقتی کتاب مقدسی است ولی محبت از شهادت هم بالاتر است!
محبت بالا تر از اطلاعات مذهبی است، محبت بالاتر از مدارک دکترای الهیاتی است! اگرچه داشتن اطلاعات کتاب مقدسی و سیستماتیک برای خدمت لازم است ولی محبت مهمتر است. ما گاهی کلیسا می آییم و تنها چیزهای جدید یاد می گیریم، ولی ما خوانده شده ایم که در محبت رشد کنیم. محبت ملاک شاگردی است. مسیحی خوب از نظر من کسی است که پر از محبت نسبت به خدا، ایمانداران و حتی گناهکاران و بی ایمانان است.
4- محبت و صبر:
" محبت بردبار و مهربان است. "
محبت صبور است. اگر به زندگی مردان خدا در کتاب مقدس نگاهی بیاندازیم می بینیم که اکثر آنها افراد صبور بودند. نوح سالها در موعظه و ساخت کشتی در حالیکه احتمالا مسخره می شد صبر کرد. ابراهیم برای تولد پسرش اسحاق صبر کرد. یعقوب برای ازدواج با دختر مورد علاقه اش صبر کرد. یوسف سالها صبر کرد تا تحقق رویاهایش را دید. داود سالها صبر کرد تا پادشاه شد. ایوب در مشکلات و مصیبت صبر کرد. شاگردان برای پری روح القدس صبر کردند. رسولان در جفاها صبر کردند. اگر بخواهیم به محبت و صبر خود نمره دهیم چه نمره ای می دهیم؟ اگر خود را آدم پر محبتی می دانیم، آیا صبور هستیم؟ از خداوند بخواهیم که صبر و محبت خود را به ما بدهد.
5- محبت و مهربانی:
مهربانی از ثمرات روح است و شخص پر محبت مهربانی را نه فقط در کلام بلکه در قلب و اعمال خود نشان می دهد. مهربان کسی است که به نیازهای اطراف خود حساس است و هر کاری را برای خدمت به دیگران انجام می دهد. مهربان کسی است که دیگران از معاشرت با او احساس لذت می کنند.

6- محبت و حسادت:
" محبت حسد نمی‌برد "
محبت حسادت نمی کند. علت حسادت این است که ما می خواهیم بهترین باشیم و خودمان جلال یابیم که با محبت سازگار نیست. محبت از پیشرفت دیگران، از رشد و از خدمت دیگران ناراحت نمی شود. خواست خدا این است که ما پیشرفت کنیم و در خداوند رشد کنیم ولی باید باعث پیشرفت دیگران هم گردیم نه مانع پیشرفت آنها. این یعنی با محبت رفتار کردن.
عکس العمل یحیی تعمیدهنده چقدر فروتنانه و پر از محبت بود، وقتی به او گفتند:"همه نزد عیسی می روند". او گفت:"او باید بزرگتر شود و من کوچکتر" هر موقع در زندگیمان ما هم به کنار برویم و عیسی نمایان گردد بدانیم که با محبت عمل نموده ایم.
لازم نیست به کسی حسادت کنیم چون هر آنچه که بخواهیم خدای ما حاضر است سخاوتمندانه به ما بدهد، پس آنجا که محبت است جایی برای حسادت نیست.
7- محبت و غرور:
" محبت فخر نمی‌فروشد و کبر و غرور ندارد. "
در محبت غرور نیست، آدم مغرور فقط به فکر خودش است. او فکر می کند مرکز و محور جهان است و عیسی و پدر و روح القدس و فرشتگان و کلیساها و شبانان همه دور او می چرخند.آدم مغرور فکر می کند بدون او کارها جلو نمی رود. او نظر، کمک و همکاری و دعا و مشورت هیچکس را نمی پذیرد. البته اعتماد به خود داشتن بر اساس معیارهای کلام خدا خوب است ولی باید بدانیم که خیلی چیزها در دست خداوند است و اگر او اراده کند ما شاید نفسمان بند بیاید و بمیریم، پس در حضور خدای عظیم فروتن شویم. کسی که محبت دارد دلیلی برای فخر کردن ندارد او تنها دلیلی برای محبت کردن دارد. مثل پولس که خود را مدیون همه برای محبت کردن می بیند.
8- محبت و رفتار ناشایست:
" رفتار ناشایسته ندارد "
محبت رفتارهای ناشایست و جلف و سبک انجام نمی دهد. منظورم همه آن رفتارهای است که شایسته نام مسیحی نیست و باعث لغزش مردم می گردد. خیلی از پسران و دختران باهم رفتارهای ناشایست انجام می دهند و آن را عشق می نامند ولی در محبت رفتار ناشایست وجود ندارد. لباسهای نامناسب، دوستیهای کنترل نشده، وارد حریم خصوصی دیگران شدن، سیگار و مست کردن، مسخره کردن دیگران و خیلی موارد دیگر جزو موارد رفتارهای ناشایست می باشد.
9- محبت و نفع شخصی:
" محبت نفع خود را نمی‌جوید"
یک شخص روحانی گفته است:"محبت زمانی آغاز می شود که نیاز یک همنوع مهمتر از نیاز من می گردد." کسی که محبت دارد در پی منافع شخصی نیست بلکه او به فکر دیگران است. او به فکر نجات گناهکاران، حل شدن مشکلات مردم و رشد ایماندارن است، او به فکر فقیران و محتاجان و انسانهای طرد شده است و خدا حاضر است به چنین کسانی که برای مردم "بار" دارند تمام ابزارهای لازم برای خدمت را دهد و درهای خدمت را باز کند.

10- محبت و خشم:
" به آسانی خشمگین نمی‌شود "
ما اغلب عصبانی می شویم چون به فکر خود هستیم.کلام خدا در باب 1 یعقوب آیه 19 می گوید "در خشم سست باشید، زیرا خشم انسان عدالت خدا را انجام نمی دهد." مسیح خداوند با وجود اینکه او را مضروب ساخته و مصلوب کردند ولی در او خشم و عصبانیتی وجود نداشت، بلکه او پر از محبت بود و حتی دعا کرد که خدا آنها را ببخشد، همین رویه در مورد استیفان نخستین شهید مسیحی نیز صدق می کند. اگر می خواهید بر عصبانیت و خشم خود غلبه کنید بر محبت خود بیافزایید. با به خدا نزدیک شدن ما هم مثل او پر محبت می گردیم. خشم نشان می دهد که هنوز شما مسیحی و خادم بالغی نیستید.
11- محبت و کینه و انتقام و فکرهای بد:
" کینه به دل نمی‌گیرد "
مسیح گفت:"اگر می خواهید وارد ملکوت خدا گردید باید مثل بچه ها شوید" بچه ها زود می بخشند، زود فراموش می کنند، زود اعتماد می کنند، کینه ای و عقده ای و به فکر انتقام نیستند. محبت باعث می شود ما هم اینچنین عملکردی داشته باشیم. محبت باعث می شود بدیهای دیگران را زود فراموش کنیم و در قلب و فکرمان چیزی نگه نداریم. یوسف که برادرانش را بخشید و داود که شائول را بخشید و انتقام نگرفت، نمونه های از محبت برای ما هستند.
12- محبت و ناراستی:
"محبت از بدی مسرور نمی‌شود"
محبت از اخبار و رویدادهای بد حتی برای دشمنانش شاد نمی شود. محبت هیچ گاه اسرار دیگران را فاش نمی کند، محبت از غیبت کردن و خوار کردن دیگران لذت نمی برد. ناراستی آن خصوصیتی نیست که پدر ما وقتی از آسمان نگاه می کند، می خواهد آنرا در ما ببیند. محبت با ناراستی و نا عدالتی ارتباطی ندارد.
13- محبت و راستی:
" محبت با حقیقت شادی می‌کند. "
محبت از راستی، از گسترش پیغام راستی که همان پیغام انجیل است، از پیروزیهای خدا و از جلال یافتن خدا خوشحال می شود. در محبت خبری از دروغ، حقه بازی و کلک و پیچاندن و تحریف حقیقت نیست. در محبت راستی است.
14- محبت و مدارا کردن:
" محبت با همه‌چیز مدارا می‌کند"
محبت با همه مدارا می کند، محبت از مردم مخصوصا محتاجین و مردم بدبخت حمایت می کند، اگر قادر به تحمل دیگران نیستیم، احتیاج داریم در محبت بیشتر رشد کنیم. کسی که محبت دارد باعث ناراحتی هیچ کس نمی شود و از حضور دیگران ناراحت نمی شود.
15- محبت و ایمان:
" همواره ایمان دارد "
محبت به مردم اعتماد می کند، محبت خوش بین و واقع بین است. یک مسیحی نیز باید خوش بین و واقع بین باشد. محبت به خدا شک نمی کند و به سادگی وعده های خدا را می پذیرد و با سادگی به دیگران خدمت می کند.
16- محبت و امید:
"محبت همیشه امیدوار است و در همه‌حال پایداری می‌کند."
محبت با امید، به آینده می نگرد، کسی که محبت دارد دارای روح تشویق کننده است. او خوبیهای دیگران را تشخیص داده و به آنها امید می بخشد. محبت باعث می شود امید عوض شدن بدترین افراد به بهترین مقدسین، بدترین شرایط و مشکلات و بیماریها به متبارک ترین شرایط وجود داشته باشد.
نتیجه: کلام خدا می گوید "سه چیز مهم است ایمان، امید و محبت ولی مهمترین آنها محبت است." مسیح می گوید" فرمانی تازه به شما می دهم "همدیگر را محبت کنید آنگونه که من شما را محبت نمودم." و از محبت ما دنیا می فهمد که ما شاگردان مسیح هستیم. حال شاید بگوید من یاد گرفتم که باید محبت کنم و محبت بزرگترین خواسته خدا است، ولی چگونه این محبت را بدست آورم؟ ما با نزدیک شدن به خدای محبت و مشارکت با او متبدل شده و به شباهت او در می آئیم و ما نیز پر از محبت می گردیم. در این پایان ضمن توبه از تمام گناهانمان که بخاطر کمبود محبت انجام داده ایم از روح القدس بخواهیم ما را از محبت الهی پر سازد.
(دعا کنیم)

۱۳۹۳ دی ۱۹, جمعه

                         اهمیت بشارت



می دانید روزانه چند نفر بدون نجات از این دنیا چشم می بندند؟ 

آیا می دانید که هنوز بیش از نصف جمعیت دنیا پیغام انجیل را نشنیده اند؟

کشیش آرامائیس در این مقاله از ضرورت بشارت دادن و اعلام خبر خوش نجات به دیگران با ما سخن می گوید.
از شکرگزاری برای نجات خودم و شما هرگز باز نمی ایستم. چه خدای نیکو، رحیم و پر از فیضی داریم که این نجات عظیم از بین همه مردم شامل حال ما شده است. واقعا که مسیح آمد تا من گناهکار را بجوید و نجات بخشد.
در این روزها خدا مرا به یاد آن سال و شبی انداخت که برای بار اول زیر چادری بزرگ در جلسه بشارتی مرد بزرگ خدا، مبشر دکتربیلی گراهام نشسته بودم و کلام زنده خدا را از دهان این مرد می شنیدم. در آن چادر شاید حدود 20000 نفر جمع شده بودند. بعضی ها ایماندار بودند و بعضی ها حق جو، بعضی ها نیز به دلایل مختلف در آن شب گرد هم آمده بودند. در آن شب فرشته ها نیز منتظر فرصتی بودند تا شادی نمایند. تمام نیروهای دشمن به ضد من کار می کردند که مبادا خدا، پسرش عیسی را برای من آشکار کند. ولی جداً، چه کسی و یا چه نیرویی می توانست جلوی این واقعه بزرگ تاریخی بایستد و مخالفت ورزد. خدا در آن شب به سراغ من آمد، با من صحبت کرد. گناهان مرا بخشید و تولدی نو داد . از آن روز به بعد من، متعلق به او شدم و از آن غضب نهایی که در جهنم در انتظارم بود، رهایی یافتم. اگر دوستم مرا به این جلسه نمی برد چه سرنوشتی منتظر من می بود؟ اگر بیلی گراهام در آن شب با مسح الهی سخن نمی گفت چه می شد؟ به همراه من صدها نفر دیگر در آن شب قلب خود را به سرور، نجات دهنده و خداوند خود دادند. خدا را شکر.

می دانید روزانه چند نفر بدون نجات از این دنیا چشم می بندند؟
آیا می دانید که هنوز بیش از نصف جمعیت دنیا پیغام انجیل را نشنیده اند؟
آیا نزدیکان تو وهمسایگانت درباره حیات ابدی که خداوند بطور رایگان به همه می بخشد چیزی شنیده اند؟
متخصصین آمار و پیگیری تخمین می زنند که حدود 95 % اعضای کلیسا کسی را به مسیح هدایت نکرده و نمی کنند!

بعضی وقتها ترس از عدم پذیرفته شدن ما، باعث می شود که هیچ وقت بشارت ندهیم! از هر25 نفر تنها 1 نفر قبول و توبه می کند اما، همه 25 نفر مهم هستند. سخنان عیسی مسیح نیز همیشه مورد قبول مردم واقع نمی شد ولی او هرگز خسته خاطر نشد. ما نیز باید چنین باشیم.

بهتر است به جای سکوت، به هر طریق ممکن بشارت دهیم.

روزی زنی، آقای D.L.Moody را بخاطر روشهای بشارتی اش مورد سرزنش قرار داد. جواب این واعظ بزرگ این بود " بله، من هم از روش بشارتی خودم خوشم نمی آید، ولی خواهش می کنم بگویید که شما چگونه بشارت می دهید؟ آن زن گفت: من اصلا بشارت نمی دهم. بعد آقای Moody برگشته به این زن گفت، پس من روش خودم را( بشارت دادن) بیشتر از روش شما می پسندم.

عزیزان من در خداوند، امسال خدا، ما را دعوت می کند تا به این مسئله جدی عمیقتر بنگریم و عمل کنیم.

کمی به این واقعیت فکر کنید: با تمام علم و دانشی که داریم، ساختمانهای شیک و مجلل، تکنولوژی که روز بروز پیشرفت می کند، در مقایسه با اجداد به اصطلاح بیسواد "کلیسای قدیم" ما بسیار کمتر بشارت میدهیم و برای مسیح صید جان مینماییم. ما دیگر صیاد مردم نیستیم بلکه، "محافظ آکواریوم". تمام وقت خودمان را صرف دزدیدن ماهی از آکواریم های همدیگر می کنیم.

ایمانداران چین بعد از احوالپرسی ، از همدیگر این سئوال را می پرسند: "من امروز 5 نفر را به مسیح هدایت کردم تو چطور؟" آیا میدانستید که در این کشور، روزانه 10000 نفر به مسیح ایمان می آورند؟

سئوال خدا از همه ما این است: من می خواهم تا تمام مردم دنیا نجات یابند، و به همین منظور پسر یگانه خود عیسی مسیح را دادم، و یکی از اشخاصی که این فیض شامل حالش شده، خود تو هستی تو چکار کردی و می کنی؟

بشارت را به فقیری تشبیه کرده اند که جای نان را به فقیری دیگر نشان می دهد.

می دانید چرا باید ما بشارت بدهیم؟
1. چون دستور خداست.
در متی 28: 19عیسی مسیح، خواهش و التماس نکرد بلکه دستور داد تا این مأموریت بزرگ را صد در صد انجام دهیم " پس‌ رفته‌، همه‌ امّت‌هـا را شاگـرد سازيـد و ايشـان‌ را بـه‌ اسمِ اب‌ و ابن‌ و روح‌القدس‌ تعميد دهيد "

2. چون فریادی از عمق جهنم به گوش ما می رسد.
افرادی که بدون ایمان به عیسی مسیح و آمرزش گناهان جان سپردند، از ته جهنم فریاد بر می آورند که به داد بستگانشان برسیم.
این وظیفه ما است. عیسی مسیح کارش را تمام کرد و حال نوبت ماست تا این پیغام نجات بخش را به دیگران برسانیم.
لوقا 16: 27و28 " ثروتمند گفت: ای پدرم ابراهيم، پس التماس می كنم كه او را به خانه پدرم بفرستی، تا پنج برادر مرا از وجود اين محل رنج و عذاب آگاه سازد، مبادا آنان نيز پس از مرگ به اينجا بيايند! "

3. چون احتیاج و نیاز مردم دور اطراف ما می باشد.
اعمال رسولان 16: 9 " شبی‌ پولُس‌ را رؤيايی‌ رخ‌ نمود كه‌ شخصی‌ از اهل‌ مكادونيه‌ ايستاده‌، بدو التماس‌ نموده‌ گفت‌: «به‌ مكادونيه‌ آمده‌، ما را امداد فرما "

اشتیاق مردم شناخت حقیقت است. عده ای به پوچی این زندگی پی برده اند، اما کسی نیست تا آنها را از حیاتی که مسیح می بخشد آگاه سازد. من و شما لازم نیست که مانند پولس حتما خواب و رویا ببینیم تا مردم را امداد کنیم. اگر به دور و اطراف خود خوب نگاه کنیم متوجه احتیاج آنها خواهیم شد. پس مانند مسیح دنبال آن یک گوسفند گمشده برویم تا گرگی بر آن حمله ور نشود.

4. و آخرین نکته محبت و رحم ما نسبت به مردم است که ما را وادار می کند تا حتما بشارت بدهیم.
2 قرنتیان 5: 14 " زيرا محبّت‌ مسيح‌ ما را فرو گرفته‌ است‌، چونكه‌ اين‌ را دريافتيم‌ كه‌ يك‌ نفر برای‌ همه‌ مرد پس‌ همه‌ مردند. و برای‌ همه‌ مرد تا آنانی‌ كه‌ زنده‌اند، از اين‌ به‌ بعد برای‌ خويشتن‌ زيست‌ نكنند بلكه‌ برای‌ او كه‌ برای‌ ايشان‌ مرد و برخاست "‌

آیا برای مردم "درد زه" داریم؟ آیا آنها را دوست داریم؟ بجای محکوم کردن، باید دست خودمان را دراز کنیم تا به داد آنها برسیم. با اعمال و سخنان خود به آنها بشارت دهیم.
در امثال سلیمان11: 30 چنین می خوانیم "... كسی كه‌ جانها را صيد كند حكيم‌ است‌"

خداوند در این سال جدید این امر مهم را دوباره به ما یادآوری می کند. نگوئیم اول به خودم و به خانواده ام برسم و بعد بشارت بدهم، این عالی و الزامی است ولی خداوند می خواهد در حالی که ما به خودمان و به خانواده مان رسیدگی می کنیم بشارت هم بدهیم. چون اگر صبر کنیم تا همه چیز به وفق مراد ما باشد، هرگز نمی توانیم بشارت دهیم.

" آنگاه‌ به‌ شاگردان‌ خود گفت‌: «حصاد فراوان‌ است‌ ليكن‌ عَمَله‌ كم‌. پس‌ از صاحب‌ حصاد استدعا نماييد تا عَمَله‌ در حصاد خود بفرستد». " متی9: 37

" زيرا هر كه‌ نام‌ خداوند را بخواند نجات‌ خواهد يافت‌. پس‌ چگونه‌ بخوانند كسی‌ را كه‌ به‌ او ايمان‌ نياورده‌اند؟ و چگونه‌ ايمان‌ آورند به‌ كسی‌ كه‌ خبر او را نشنيده‌اند؟ و چگونه‌ بشنوند بدون‌ واعظ‌؟ و چگونه‌ وعظ‌ كنند جز اينكه‌ فرستاده‌ شوند؟ چنانكه‌ مكتوب‌ است‌ كه‌ «چه‌ زيبا است‌ پايهای‌ آنانی‌ كه‌ به‌ سلامتی‌ بشارت‌ می‌دهند و به‌ چيزهای‌ نيكو مژده‌ می‌دهند». " رومیان10: 13ــ15

خدا شما را برکت دهد و چشم و گوش روحانی شما را برای این امر مهم باز کند.

امسال من می خواهم برای مسیح جانهای بسیاری را صید کنم شما چطور؟

۱۳۹۳ دی ۱۷, چهارشنبه

مسیح تنها راه نجات


ایا تا کنون فکر کرده اید که خدا ما را برای چه هدفی آفریده؟هدف خداوند از آفرینش انسان دوستی و مشارکت با او بود.درزمانی که خداوند انسان را افرید هیچ دین و مذهبی وجود نداشت.و هدف خداوند دادن دین و مذهب نبود.و تنها یک قانون وجود داشت.که ادم و هوا نتوانستند ان را رعایت کنند و بدین سان گناه وارد دنیای ما شد.زمانی که گناه وارد دنیا شد چون خداوند پاک و قدوس است و نمیتوانست با هیچ چیز نا پاکی ارتباط و دوستی داشته باشد بین انسان و خدا یک جدایی به وجود امد.و ان دوستی که خدا انسان را برای ان افریده بود از بین رفت.و انسانی که برای خداوند افریده شده بود یک خلع بزرگ را در وجود خود احساس کرد.و برای پر کردن این خلع در خود دین را درست کرد.با قربانی کردن با نظر و نیاز با روزه و ...... .تا اینکه بتونه اون خلعی رو که در قلبش داشت رو پر کنه.و هر کسی به وسیله ادیان مختلف به دنبال رسیدن به خدا بود و هست.و هر کس به نوعی میخواهد که ان خلع را پر کند.و به همین دلیل هزاران دین بوجود امد.و در هیچ کجای دنیا دین نتوانست انسانی را به خدا برساند.و تنها انسان را سرگرم مساعل حاشیه ای کرد.پس ادیان نمیتوانند نجات دهنده ما باشند.زیرا همه گناه کردند و از ان کمال مطلوبی که خداوند انتظار داشت دور ماندند.{رومیان 3:23}پس این انسان گناه کار چگونه میتواند به خدا برسد؟انسانی که در باغ ادن نتوانست حتی یک قانون را رعایت کند چگونه میتواند با این همه بایدها و نبایدها به خدا برسد.و چون انسان نتوانست به خدا برسد خداوند از آسمان خودش اقدام کرد. بر روی زمین آمد.عیسی مسیح.آمد تا به عنوان انسان دست ما رو تو دست خدا بگذارد.و به عنوان خدا دست خدا رو تو دست ما بزاره.عیس مسیح امد تا اون خلع رو پر کنه.در مسیحیت قانون نیست.خداوند به توسط مسیح و روح القدس در قلب ما آمد و هدایت گر ما شد.و خداوند در عیسی مسیح بر ما ظاهر شد و محبت بی پایانش را نثار ما کرد.محبتی که ما لایق آن نبودیم اما بافیض خداوند صاحب آن شدیم.تمام مسیحیت یعنی دوستی و رفاقت با خدا.چون خدا محبت است.         دوستان عزیز مطالب را کوتاه و خلاصه مینویسم تا از حوصله شما عزیزان خارج نباشد. فیض خداوند همراه شما امین

۱۳۹۳ دی ۱۶, سه‌شنبه


پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ شخصی به چه معنی است؟

آیا تا به حال عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ شخصی خود پذیرفته اید؟ قبل از پاسخ به این پرسش، بهتر است معنی کلمات کلیدی آن، یعنی "عیسی مسیح"، "نجات دهنده"، و "شخصی" را شرح دهیم تا پرسش واضح تر شود.

عیسی مسیح کیست؟ بسیاری از مردم بر این باورند که عیسی مسیح یک شخص نیکوکار، یک معلم برجسته، و حتی یک پیامبر خداست. بطور یقین این اعتقادات در رابطه با مسیح صحّت دارند، ولی به تنهائی نمیتوانند شخصّیّت واقعی او را بازگو کنند. کتابمقدس میفرماید که عیسی تجسّم خداست؛ یعنی خدا جسم انسانی به خود گرفت و انسان شد (یوحنا 1:1 ، 14). خدا به این جهان آمد تا ما را تعلیم دهد، شفا بخشد، اصلاح کند، بیامرزد، و برای ما بمیرد! عیسی مسیح خداست؛ او خداوندی است که بر همه چیز حاکمیّت مطلق دارد. آیا شما این عیسی را در قلب خود پذیرفته اید؟

نجات دهنده یعنی چه؟ و چرا ما احتیاج به یک نجات دهنده داریم؟ کتابمقدس خاطرنشان می سازد که همۀ ما مرتکب گناه و اعمال شرارت بار شده ایم (رومیان 10:3ـ18). به خاطر ارتکاب گناه، همۀ ما مستحّق غضب و داوری الهی هستیم. تنها مجازات عادلانه برای گناهی که بر علیه خدای ابدی مرتکب شده ایم، تنبیه ابدی می باشد (رومیان 23:6 ؛ مکاشفه 11:20ـ25). به همین دلیل است که ما احتیاج به نجات دهنده داریم.

عیسی مسیح به این جهان آمد و به جای ما مُرد. مرگ عیسی مسیح، به عنوان خدائی که جسم بشری پوشیده بود، جریمۀ گناهان ما را بطور کامل و بی نقص پرداخت نمود (دوم قرنتیان 21:5). مسیح مُرد تا جریمۀ گناهان ما را پرداخت نماید (رومیان 8:5). او در واقع این قیمت را به جای ما پرداخت کرد. قیام عیسی از مردگان ثابت نمود که مرگ او برای پرداخت جریمۀ سنگین گناهان ما کافی بود. به همین دلیل او تنها نجات دهندۀ ماست (یوحنا 6:16 ؛ اعمال 12:4). آیا شما به مسیح به عنوان نجات دهندۀ خود ایمان دارید؟

آیا عیسی مسیح نجات دهندۀ "شخصی" شما می باشد؟ بسیاری از مردم تصور می کنند که مسیحیّت یعنی به کلیسا رفتن، انجام یک سِری سُنَن مذهبی، و اجتناب از برخی گناهان خاص! درحالی که مفهوم واقعی مسیحیّت بسیار متفاوت می باشد. مسیحیّت حقیقی، یک رابطه است؛ رابطه ای شخصی با عیسی مسیح. پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ شخصی یعنی اینکه شما شخصاً به عیسی مسیح ایمان و اعتماد داشته باشید. هیچکس نمی تواند به واسطۀ ایمان دیگران نجات یابد. هیچکس قادر نیست با انجام یک سری اعمال خاص نجات یابد. تنها راه نجات این است که شما شخصاً عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، و اعتماد داشته باشید که مرگ وی بر صلیب جریمۀ گناهان شما را پرداخت کرد و قیامش حیات ابدی شما را تضمین نمود (یوحنا 16:3). آیا مسیح نجات دهندۀ شخصی شماست؟

اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح که بر صلیب گناهان ما را آمرزید دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید. "خداوندا، می دانم که به ضّد تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین." 

آیا با مطالعۀ این مطالب تصمیم گرفتید تا با ایمان مسیح را در قلب خود بپذیرید؟ اگر اینچنین است، لطفاً دگمۀ زیر را فشار دهید. "امروز مسیح را در قلب خود پذیرفتم"